دانشـنامه موضوعی علوم قـرآن و حدیث

موضوعات مطالب

دلالت لفظ بر معنا گاهی صریح و گاهی غیر صریح است . اولی را منطوق و دومی را مفهوم می نامند .

 مانند : آنکه بگویی هر گاه کسی تو آمد او را اکرام کن . منطوق یا صریح این کلام وجوب اکرام آن شخص است در صورت آمدن .

این کلام دلالت دیگری دارد که صریح نیست و آن اینکه هرگاه آن شخص نزد تو نیامد اکرامش واجب نیست.خداوند درباره‌ی وجوب حج می فرماید : « و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً » حج خانة خدا بر کسانی واجب است که مستطیع باشند . و مفهوم آن این است که حج بر غیر مستطیع واجب نیست ، به عبارت دیگر اثبات وجوب در صورت استطاعت دلالت صریح و منطوق آیه است و عدم وجوب بر غیر مستطیع دلالت مفهومی آیه است . برخی از قیودی‌که در کلام آورده می شود،دارای مفهوم هستند مانند:ان شرطیه ، اذا ظرف زمان ما و الا و انما . و دیگر ادوات حصر و سایر قیودی که مزوح آن در علم اصول آمده است.


ســــمانه حســــن

قران به زبانی و در عصری نازل گردید که درآن دوره شیوه‌های گوناگون فصاحت و بلاغت در حد امکان در بین اهل زبان متداول بوده است . یکی از آن شیوه‌ها کاربرد دلالت در این کتاب آسمانی است . دراینجا به توضیح  و بررسی مختصر آنها پرداخته می‌شود:

اقسام دلالت : دلالت هر لفظ بر معنای آن ازجهتی برسه گونه تقسیم می‌شود :

1 - دلالت مطابقی: مجموع واژه‌های بکار رفته در کلام ، به ضمیمة هیأتهای اِفرادی و ترکیبی ، برمعنای محصّل و موضوع له دلالت می‌کنند و همة این دلالت‌ها مقصود هستند . در آیه « یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون» که خطاب به مؤمنین است همه‌مخاطبین بر روزه گرفتن مکلف شده‌اند . همانگونه که بر گذشتگان  واجب بودهاست .به طوری که ملاحظه می شود مجموع این معانی از مجموع الفاظ به کار رفته در آیه اراده شده است .

2 - دلالت تضمُّنی (ضمنی): قسمتس از معنا از عبارت برداشت شود و مورد بهره قرار گیرد چنانکه در آیة فوق چنین استفاده شود که در امم سالفه نیز روزه واجب بوده است یا از آیه وضو « وامسحوا بروسکم و ایدیکم » استفاده که مسح بعض سر را کفایت می‌کند . وبا عبارتی روشنتر مجموع کلام دلالتی دارد که‌مطابقی نامیده می‌شود ولی ابعاض کلام هر یک به نکته‌ای اشاره دارد که هر یک مقصود متکلم است و باید به آن توجه داشت و آن را دلالت ضمنی گویند و حجت است . در قران از این دلالات که برخی به دلالت اقتضا بر‌می‌گردد ، فراوان است. دلالت اقتضا دلالتی است که از جمع میان دو کلام بدست می‌آید مانند آیه « و حمْلُه و فصاله ثلاثون شهراً» : مدت حمل ات هنگام از شیر گرفتن سی ماه است . در کنار آیه « الوالدات یرضعنَ اولادَهنَّ حولین کاملینِ» : ومادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند .، استفاده می‌شود که اقل مدت حمل شش ماه است. هر یک از دلالت‌های مطابقی و تضمنی تابع وضع است ، یعنی دلالت همه لفظ بر همه معنا یا دلالت همه لفظ بر جزئی از معنا . بر خلاف دلالت التزامی که تابع وضع نیست .

دلالت التزامی: هر گاه لفظ بر چیزی دلالت کند که خارج از معنای موضوع له ، ولی معمولاً با آن ملازم و همراه باشد آن را دلالت التزامی گویند .مانند آنکه بگویند خانه و اثاث و خانه را اراده کند . در این قسم معنای مستفاد از عقل می‌شود و تابع وضع واضع نیست . ومستند آن را ملامه‌ای است که میان معنای مفهوم و معنای موضوع بر قرار می‌شود . این ملازمه عقلانی است نه جعلی و قرار دادی . مثلاً اگر بگویند درِ خانه فلانی همیشه باز است ، از این عبارت استفاده می‌شود که آن فرد مهمانپذیر است . این معنای مستفاد وضعاً بیرون از محدوده معنای موضوع له است ولی عادتاً ملازم آنست .

ازآیه « ولا تجعل یدک مغلوله الی عنُقک ولا تَبسُطها کلُّ البسطِ» هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن و بیش از حد دست خود را نگشا . با کنایه فهمیده می شود که بخل مورز و گشاده بازی نکن و یا از شعر فردوسی که می‌گوید :

ز سمّ ستوران در آن پهن دشت                                  زمین شد شش و آسمان گشت هشت

استفاده می‌شود که جنگ آن اندازه مغلوبه شد که از کثرت برخاستن گرد و غبار، گویی یک طبقه از زمین کاسته و بر آسمان افزوده شد .

شرائط دلالت التزامییکی از شرائط دلالت التزامی این است که معنای ملازمه میان لازم و ملزوم ذهنی باشد یعنی میان مفهومی که لازمة معنای موضوع له است ، ومعنای موضوع له (ملزوم) در ذهن ، تلازم به وجود اید ، به گونه‌ای که هر گاه معنای موضوع له در ذهن حضور یابد آن مفهوم لازم نیز حاضر شود .البته این تلازم گاهی بیّن است یعنی بخوبی آشکار است و گاهی غیر بیّن .

لازم بیّن: بیّن نیز دو قسم است : بیّن بالمعنی الاخص و بیّن بالمعنی الاعم . بیّن بالمعنی الاخص آنست که با تصور معنای ملزوم ، مفهوم لازم نیز در ذهن حضور یابد ، مانند تصور اربعه که بلافاصله زوجیت نیز به همراه آن متصور می‌شود . بیّن بالمعنی الاعم آنست که با تصور ملزوم و لازم ، ملاحظه نسبت میان ان دو جزم به ملزوم حاصل شود مانند تصور اربعه و تصور اثنین که با ملاحظه نسبت میان انها جزم حاصل می‌شود که اثنان نصف اربعه است .تنها همین مقدار تصور و اندیشه . برای جزم به لزوم و ملازمه میان آن دو کافی است و به استدلال یا اقامه برهان نیازی نیست .

لازم غیر مبیّن: دو لازم غیر مبیّن به صرف تصور لازم وملزوم و ملاحظة نسبت بین آنها جزم به لزوم پیدا کرد ، بلکه باید برهان اقامه کرد ، مانند اثبات صفت حدوث برای عالَم که به استدلال و رائه حدّوسط و ( هر متغیر حادث است ) تا نتیجه بدست آید که ( عالم حادث است ) البته در باب دلالات ، تنها دلالت بیّن معتبر است . چه بالمعنی الاخص و چه بالمعنی الاعم و در قران از این نوع دلالات فراوان است و در تمامی انواع کنایه‌ها و استعاره‌ها از همین دلالت استفاده شده است ، و همچنین باب ( مفاهمیم ) در همین زمینه قرار گرفته است.



ســــمانه حســــن

در بحثهای اصول فقه این بحث مطرح می‌شود که آیا ظواهر کتاب خدای تبارک و تعالی حجیت داردیانه؟

بلکه بایستی معانی بطنی قران را بدست آورد یا قران را بعنوان اصل و اساس دانست و به ظواهرآن عمل ننمود بلکه صرفاً از اخبار و احادیث ، احکام الهی را اثبات کرد ؟

به جهت ارتباطی که این بحث با علوم قران دارد،چکیده‌ای از این بحث نقل میشود ونظر صحیح با ذکر دلیل و برهان،ارائه خواهد شد.قبل از ورود به بحث تذکر این نکته لازم است که عمل و اعتقاد به برخی از ظواهر قران بواسطه دلایل و قرائن واضح و مسلّم،صحیح نیست. مثلاً در آیات :

« و جاء ربکَ و الملک صفّاً صفّاً»: در روز قیامت پروردگار تو و فرشتگان پشت سر هم می‌آیند .

« بل یدالله مبسوطتان» : دست خداوند باز است .

در این آیات اعتقاد به ظاهر آنها مشکل است. زیرا ما می‌دانیم خداوند جسم نیست و آمدن به شیوة آمدن اجسام برای او مقصود نیست ووجوددست عادی برای اعطاء انفاق به دیگران  قابل تصور نمی‌باشد به این ترتیب بایستی از ظواهر این آیات اعراض کرد و آنهارا به معانی دیگری حمل کرد مثلاً بگوییم مراد از آمدن خدا آمدن امر و حکم اوست و مراد از دست خدا دست قدرت و انفاق و روزی دادن اوست. و نیز ظواهری که بوسیله آیات قران یا اخبار و احادیث تخصیص خورده‌اند یا مقیّد شده‌اند و یا نسخ گردیده‌اند ، نیز قابل عمل نیستند بنابراین مراد از ظواهر کتاب در این مبحث غیر موارد فوق است . برخی عقیده دارند ظواهر قران قابل استناد نیستند زیرا ما از ظاهر قران معانی واقعیرا نمی‌توانیم بدست آوریم چون ممکن است به تفسیر برأی دچار شویم . علاوه اینکه قران معانی بس عظیمی دارد و درک آن مفاهیم برای انسان عادی ممکن نیست ، تازه برخی از آیات قران متشابه هستند و عمل به آیات متشابه قطعاً مور نکوهش است و شناخت آیات متشابه از حکم برای ما امکان ندارد . این نظریه از اساس باطل است زیرا :

اولاً: تفسیر برأی غیر از تفسیر قران به قران و قران به سنت است و آنچه ممنوع است تفسیر برأی فاسده و غیر قابل قبول برای قران است نه تفسیر قران به آنچه که مورد نظر قران باشد.   

ثانیاً: هر چند ما نمی‌توانیم برخی از معارف قران را درک کنیم ودرک آن مفاهیم برای ما ممکن نیست اما گذشتگان ما بسیاری ازآن مفاهیم مشکل و مهم را از عترت پیامبر (ص) سؤال نموده‌اند و ما از بیان آنان کمک می‌گیرم .

ثالثاً : وجود آیات متشابه ما را از عمل به ظواهر آیات محکم منع نمی‌کند زیرا همة قران متشابه نیست ، تعداد اندکی از آیات ، متشابه می‌باشند علاوه اینکه تفاسیر بسیاری از آیات متشابه با استفاده از آیات دیگر قران یا روایات معصومین علیهم السلام آشکار می‌شود .


ســــمانه حســــن

تفسیر:

تفسیر یعنی پرده برداری از لفظ مبهم برای فهم معنا و مفهوم آن لفظ در اصطلاح علوم قران ، علم تفسیر به علمی اطلاق می‌شود که ابهام از آیات قران برداشته و مقصود خداوند را از آیات روشن می‌سازد . لفظ مبهم به کلامی می گویند که گویا و صریح نباشد و البته با متشابه فرق دارد چون در لفظ مبهم شبهه‌ای راه ندارد و تنها معنای ان واضح نیست .

عوامل ابهام :

عواملی که باعث می‌شود لفظی مبهم بماند عبارتند از :

1- غریب بودن کلمه : گاهی کلمه‌ای را در منطقه‌ای خاص استعمال می‌کنند،ذکر آن کلمه در قران برای سایرمناطق ودیگر لهجه‌ها مبهم به نظر می‌رسدمانند املاق که این لغت در میان برخی قبائل به معنای گرسنگی است ونزد برخی دیگر از قبائل عرب در چنین معنایی استعمال نشده است .

 2- عدم شناخت شأن نزول آیات : برخی آیات اگر توأم با شأن نزول نباشند معنای آنها واضح نیست،مانند:عدم ورود به خانه از پشت منزل، 

« ولَیسَ البرُّ بان تأتوالبیوتَ من ظهورها »  نیکی آن نیست که از پشت خانه وارد شوید. این آیه اگر بدون شأن نزول در نظر گرفته شود مفهوم خاص خود را ندارد اما اگر بدانیم عرب جاهلی در ایام حج ورود به خانه را از طریق درگاه خانه حرام می‌دانست و هرگاه حاجت به اینکار می‌شد از پشت خانه وارد می‌شد معنای آیه واضح گشته و رفع ابهام می‌شود .

 3-وجود تعابیر عام درقران: مانند تعبیر به کوثر که معانی متعدد دارد .بعداز بیان برخی از عوامل ابهام این نکته واضح می‌شود که تفسیر با رفع این ابهامات ، معنای لفظ آشکار ساخته و مقصود را مبین می‌سازد. علم تفسیر برای نیل به این هدف مقدماتی و از جمله‌ی آنها ، ریشه یابیلغات ، تسلط کامل به ادبیات عرب ، آگاهی از تاریخ جاهلیت وصدر اسلام وزمانه‌ی نزول قران ، توجه به آیات دیگر با توجه به حجیت ظواهر قران ، توجه به احادیث وارده از معصومین (ع) و در نهایت استفاده از حکم عقل بعبوان رسول باطنی انسان است .

 تأویل :

تأویل از ماده‌ی أوْلْ و به معنای رجوع است . ودر اصطلاح به معنای رجوع آیه‌ای که محتملات زیادی دارد به معنای صحیح آن می‌باشد وبه همین دلیل گفته‌اند تأویل خاصّ آیت متشابه است ، ایاتی که وجوه مختلفی را می‌پذیردو معانی مختلفی را می‌تواند حمل کند، بایستی به معنای صحیح و مراد واقعی خداوند بر گردانده شود ، این عمل را تأویل گویند .البته ناگفته نماند تأویل به معنای دیگری هم استعمال شده است وآن بطن و درون و مافی‌الضمیرآیات است بنابراین معنا، تأویل خاص آیات متشابه نیست بلکه هرآیه‌ای ممکن است معنای درونی داشته باشد ، این معانی را همه نمی‌توانند درک کنند .« لا یمَسُّه الّا المطهرون» از آنچه گفته شد معلوم می‌شود که تأویل آیات دقیقتر و مهمتر از تفسیر است ، این اهمیت از آیه 7 سوره‌‌ی آل عمران نیز بدست می‌آید. در این آیه‌علم تأویل خاص خداوند و راسخون در علم ، نیز اهمیت علم تأویل از انحصار تأویل در خداوند و راسخان در علم ، نیز اهمیت علم تأویل بدست می‌آید.


ســــمانه حســــن

همانطور که بیان شد فهم آیات متشابه به آسانی ممکن نیست و علاوه بر مقدماتی که ذکر شد ، آشنایی به احکام و قوانین اسلامی اعم از اصول و فروع را لازم دارد تا مبادا آیه قران به شیوه ای متضاد با اصول مسلم بر گرفته از آیات محکم تفسیر گردد.متاسفانه برخی که آگاهی چندانی به این معارف ندارند ظاهر الفاظ را مدرک قرار می دهند و آنرا با پندارهای خود ممزوج می کنند و حاصل آن را تفسیر قرآن می نامند در حالیکه در واقع تفسیر قران به رای ونظر مشخص اوست نه تفسیر کلام خداوند به آنچه که خداوند متعال اراده فرموده است .

برخی نیز قدم فراتر نماده اند و گاهی برای استدلالی کردن مطلب خود آیه ای را با ده‌هاتوجیه به مطلب خود مربوط می کنند و بعنوان مستند کلام خود برمی گزینند . البته تفسیر به رای تنها در آیات متشابه صورت نمی پذیرد بلکه آیات محکم نیز از تفسیر به اندیشة شخصی مصمون نمانده است اینگونه تفسیر که در واقع معارف غنی قران را در پرده حجاب قرار می‌دهد و تنها به بیان الفاظ و عباراتی ساختگی و دور از مراد و مقصود قران بسنده می‌کند، در اخبار و احادیث به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است .

قال رسول الله (ص) :« قال الله جلّ جلاله ما آمن بی من فسّر برأیهِ کلامی » پیامبر فرمود:خدا می‌فرماید: کسی که با رأی خودش کلام مرا تفسیر کند ایمان به من نیاورده است.

قال الصادق (ع) :« من فسّر القران برأیه فاَصاب لم یوجر و اِن أَخطَأکان اِثمُه علیه » امام صادق می‌فرماید: کسی که تفسیر به رأی کند اگر تفسیر وی مطابق مراد قران باشد ، اجر و پاداشی ندارد واگر بر خلاف مقصود قران بود گناه آن بر دوش اوست.


ســــمانه حســــن