دانشـنامه موضوعی علوم قـرآن و حدیث

موضوعات مطالب

علامة طباطبایی در تبین علت وجود متشابه در قران در یک بیان تفصیلی به این نتیجه می رسد که اساسآ اشتمال قران بر آیات متشابه امری واجب و ضروری بوده است و جز این امکان نداشته است . وی می گوید: «القای مفاهیم و معانی به انسان جز از طریق معلومات ذهنی که در طول زندگی وی برایش فراهم گردیده، ممکن نخواهد بود . اگر فردی مآنوس با امور حسی باشد القا از طریق محسوسات ، و اگر به معانی کلی نایل گشته باشد ، از همان طریق به میزان نیل به معانی صورت خواهد گرفت . از طرفی هدایت دینی اختصاص به گروهی خاص از مردم ندارد ، بلکه همه‌ی گروهها و تمامی طبقات را در بر می گیرد . اختلاف سطح افکار مردم از یک سو و عمومیت امر هدایت برای همه از سوی دیگر باعث گردیده است که بیانات قران در قالب امثال صورت گیرد ، بدین صورت که آن دسته از معانی و مفاهیمی که انسان به آنها آشناست و ذهنش به آنها معمود است انتخاب می شود تا از رهگذر این معانی ، آنچه را نمی داند برایش تبیین نماید.»

به عبارت دیگر : الفاظ قران ، مثل هایی برای معارف حق الهی می باشند و از آن جهت که فهم عموم مردم جز محسوسات را درک نمی کند و دسترسی به معانی کلی ندارد،این معارف در قالب مثل ها و امور مادی عرضه می گردند.در این صورت اگر درک مردم در دریافت معارف الهی در همان مرحلة حسی جمود پیدا کند،برای چنین افرادی بیانات و امثال قران،حقایق جلوه می کند و مثال،ممثل به نظر می رسد و در این صورت منظور و مقصود آیات از بین رفته است . اگر مردم در درک معانی ، جمود بر مثال ها ننمایند و با تجدید مثال های بیان شده به معانی و مفاهیم مجرد از حس و محسوسات خود را منتقل نماید ، در این صورت هم میزان تجدید و الغای خصوصیات مثال ها برای همه یکسان نیست و در نتیجه در انتقال از این مثال های محسوس به معانی مجرد ، تفاوت هایی پدیدار می گردد . به هر حال از آنجا که انتقال مفاهیم عالی و معنوی قران به انسان ها جز از طریق الفاظ و عبارات امکان پذیر نمی باشد ، این الفاظ مادی نمی توانند در بر گیرنده‌ی همه‌ی آن محتوا و معنا باشد . به همین جهت تشابه پدید می آید و دلیل آن همان است که معانی در قالب این الفاظ نمی گنجد .

            معانی هرگز اندر حرف ناید                                که بحر بیکران در ظرف ناید

بعضی از قرآن پژوهان در پاسخ به همین اشکال که چرا قرانی که مثل اعلای فصاحت و روشنی و صراحت است ، دارای متشابهات شبهه انگیز و دیر یاب است ، گفته اند : قران در قالب و بر وفق موازین کلام طبیعی انسانی نازل شده است و در کلام بشری از ساده ترین تعابیر روزمره گرفته تا عالی ترین تعبیرات و عبارات ادبی و هنری ، انواع صورت های مجازی و استعاری و تمثیلی و کنایی را دارد و هر جا که مجاز باشد لامحاله تشابه و متشابه پیش می آید. بنابراین در یک نتیجه گیری نهایی با توجه به القای دقیق ترین معانی در قالب الفاظ مادی از یک سو و استفادة قران از تعابیر رایج کلامی نظیر مجاز ، استعاره ، تمثیل و کنایه از سوی دیگر وجود آیات متشابهات که چیزی حدود دویست آیه از کل قران را تشکیل می دهند ، امری غیر قابل اجتناب و ضروری بوده است و در حقیقت اگر جز این بود جایی برای سؤال و ابهام وجود نداشت .


برای مطالعه‌ی بیشتر در این زمینه به منابع ذیل مراجعه نمائید :

 1. الاتقان فی علوم القران ، جلال الدین سیوطی ، نوع مربوطه

 2.التمهید فی علوم القران ، آیت الله معرفت ، فصل مربوطه

 3.مناهل العرفان ، زرقانی ، مبحث مربوطه

 4.مباحث فی علوم القران ، دکتر صبحی صالح ، بخش مربوطه

 5.تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی ، ذیل آیات مربوطه به این علوم

 6.البرهان فی علوم القران ، زرکشی ، بخش مربوطه

 7.مجمع البیان فی علوم القران ، امین الاسلام علامه طبرسی ذیل آیات مربوطه

 8. علوم قران عند المفسرون ، دفتر فرهنگ و معارف ، قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی سال 1375

 9.تاریخ قران ،دکتر حجتی  

 10.تاریخ قران ، آیت الله معرفت


ســــمانه حســــن

الف ) تشابه شأنی( نوعی ):

در این بحث چند پرسش مطرح است و آن اینکه ایا تشابه در قران ، نسبی است یا موافق ؟

آیا متشابه بودن آیه واقعیت ذاتی آن است و این آیه فی تضه برای همه حتی اهل فن متشابه است یا آنکه برای آنان تشابهی وجود ندارد و وجود تشابه تنها برای آندسته از مردم است که علم کافی ندارند ؟

در پاسخ باید گفت تشابه برخی ازآیات نه نسبی است نه ذاتی و واقعی ، بلکه شأنی و نوعی است . به این معنا که در برخی آیات ، به دلیل محتوای بلند و کوتاهی لفظ و عبارت زمینة تشابه فراهم است ، زیرا لفظ در افادة معنای مراد - که بسیار فراگیر است - کوتاه و نارسا جلوه می‌کند .نوعاً افراد ، در برخرد با اینگونه موارد اشباه و تردید می‌شوند ، زیرا از ظاهر الفاظ و عبارات معنا فهمیده نمی‌شود ولی احیایاً کسانی هستند که بر رموز معانی و الفاظ واردة در قران واقفند و دچار این اشکال نمی‌شوند . لذا تشابه در قران شأنی و نوعی است نه نسبی و واقعی و همگانی .

ب) تشابه اصلی و عرضی:

تشابه در آیات قران دو گونه است : اصلی و عرضی

تشابه اصلی آنست که به گونة طبیعی به سبب کوتاهی لفظ و گستردگی معنا بوجود آمده است . الفاظ و کلمات موضوع در لغت عرب بیشتر برای افادة معنای کوتاه و سطحی ساخته شده‌اند و گنجایش و کشش آن را ندارد تا معانی گسترده و عمیق را افاده کند . از طرفی هم قران ملتزم بود که از الفاظ موضوعة عرب و از شیوه‌های کلامی استفاده کند .« انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون» لذا برای بیان معانی والا به ناچار راه کنایه و مجاز و استعاره را پیمود و این خود بر عرب غریب می‌نمود نوعاً آیاتی که دربارة مبدأ ، و مسألة استطاعت ( قدرت و اختیار ) انسان و مقدار تصرف او درجهان و آیات آفرینش و علل تکلیف و مانند آن بحث می‌کند ، درزمره آیات متشابهند ، زیرا معانی ، بلند و دقیق است ، ولی الفاظ بسیار کوتاه و نارسا است . 

مثلاً آیات مشیّت و علم و ارادة پروردگار ،آیات امانت ، خلافت ، تسغیر آسمان و زمین برای انسان ، اذن ، هدایت و ضلالت و امثال آن متشابه کرده‌اند ، بدین لحاظ نیاز به تأویل صحیح و مستند دارند.

مثلاً آیه‌ی « و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی »  : تو تیر نیافکندی هنگامی که تیر افکندی بلکه خدا افکند ،این آیه مربوط به جنگ بدر است که خدامی‌فرماید :ای پیامبر تو باعث نابودی کفار نشدی وقتی که باعث شدی ، بلکه خداوند باعث نابودی آنها گشت ، حال چگونه متصور است که هم پیامبر علت باشد و هم نباشد . در پاسخ به این سوال می‌گوییم : در واقع علت نابودی کفار خداوند است هرچند به دست پیامبرصورت گرفته باشد، ولی این معانی چون بسیار قوی است ،الفاظ ساده‌ای چون رمی توان حمل آنرا ندارد. تشابه عرضی در آیات ، پس از به وجود آمدن مباحث جدلی و مسائل کلامی و رایج شدن برخی مطالب فلسفی ، که جسته و گریخته به گونه ناپخته و نارس از یونان به این دیار راه یافت ، نمودار گشت . این آیات در آغاز اسلام متشابه نبود و مسلمانان با سلامت طبع و خلوص نیت با آن برخورد و عموماً معنا و مراد آن را به خوبی درک می کردند . آیاتی که تا دیروز از محکمات بود امروز در زمرة متشابهات در آمد . دستاویزهای ناروای برخی اهل کلام و ارباب جدل چهره‌ی تابناک این گونه آیات را دگرگون ساخت و از درخشش و تابش اولی خود فروافکند . 

 مثلاً آوردن لفظ ساق در آیه‌ی  « یوم یکشف عن ساق و یدعون الی السجود فلا یستطیعون » کنایه از شدت و وخامت امرات . چنانچه گفته اند : ( و قامت الحرب علی ساق ) جنگ بر پا ایستاد یعنی شدت گرفت . کشف ساق کنایه از آمادگی کامل برای انجام کار است . یعنی دامن به کمر زدن ، زیرا لازمه‌ی آن کشف ساق پاست . این آیه طبق استعمال متعارف بر آن دلالت دارد که روز قیامت اوضاع شدت یافته ، رو به وخامت می گذارد و کفار در حالت سختی قرار می گیرند ، چنانچه زمخشری در کشافگفته است : ولی ا شاعره و اهل تجسیم آن را به ظاهر لفظ گرفته گفته اند : مقصود ساق پای خداست که در آن روز برهنه شود و کفار مآمور به سجود گردند و نتوانند.


ســــمانه حســــن

یکی از بحثهای علوم قرانی که از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است بحث محکم و متشابه است .زیرااز یک طرف شناخت آیات متشابه به سادگی امکان ندارد و از طرف دیگرتفسیر صحیح آن آیات زحمتی بیش‌از تفسیر می طلبد. در اینکه قران مجید دارای محکم و متشابه است اشکالی نیست و خود قران،در وجود این دو قسم .تصریح فرموده و مانعی هم در بین نیست چنانچه در آیه‌ی شریفه:« هوالذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هنَ ام الکتاب و اخَرمتشابهات فامّالذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء تأویله وما یعلم تأویله الاالله والرارسخون فی العلم یقولون آمنّا به کل من عند ربنا وما یذّکرالا اولوا الالباب »  او خدائی است که قران را برتو فرستاد و بعضی از این کتاب آیات محکمی است که انها مرجع و اصل آیات دیگر خواهد بود و برخی دیگر آیاتی متشابهند تا اینکه گروهی در ایشان میل به باطل است به سراغ متشابه رفته تا تأویل کردن آن ، شبهه و فساد پدید آورنددر صورتیکه تأویل آنرا جز خدا و اهل دانش نمی داند و فرورفتگان در علم می‌گویند خدایا به همة کتاب مؤمن گردیدیم و همة آنرااز جانب تواست و به این معنی تنها خردمندان آگاهندمحکم از مادة حَکَمَ و به معنای مَنَعَ است ودر اصطلاح یعنی کلامی که در مفهوم آن شبهه‌ای نیست ، البته این کلمه در معنای ذیل در قران استعمال شده است :

1 - به معنای حساب شده:

« کتابً احکمتْ آیاتُه ثُمَّ فصّلت من لدن حکیمٍ خبیرٍ» احکام در اینجا به معنای حساب شده است یعنی آیات قران حساب شده ، نازل شده است هر آیه‌ای با محاسبات دقیق از ناحیة خداوند حکیم آمده است و لذا گفتار حساب‌نشده‌ای نیست که پایدار نماند .

2- به معنای حکم وواسطه و داوری:

« واذا حکمتُم بین الناس ان تحکموا بالعدل» هنگامی که بین مردم داوری می‌کنید با عدالت داوری کنید.

3 ـ به معنای اَحکام ودستورات الهی:

« ...ذلکم حکم الله یحکم بینکم و الله علیمُ حکیمُ» در این ایه بعد از اینکه احکامی پیرامون زنان مهاجر ذکر می نماید به دنبال آن می‌فرماید : اینهااحکام وحدود الهی است که در میان شما حکم می‌کند وهم او دانا و حکیم است .

4- به معنای نبوت:

« یا یحیی خًذ الکتاب بقوّه وآتیناه الحکم صبیّا » ای یحیی کتاب خدارا بقوت بگیرومافرمان نبوت را در کودکی به او دادیم .

5- به معنای حکومت و سلطنت:

« کلُّ شئٍ هالکٌ الّا وجهه له الحکم و الیه ترجعون» همه چیز جز او فانی شدنی است ، حکومت از آن اوست و به سوی او باز می گردید.

6-به معنای حکمت:

« یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتابَ و الحکمة» آیات الهی را بر شما تلاوت می نماید و شما را تزکیه می‌کند و کتاب را به شما یاد می‌دهد .

7- به معنای غیر منسوخه:

« ...فاذا انزلت سوره محکمه...»...هرگاه مطلبی غیر قابل نسخ در مورد جهد فرا می‌رسید...

8- سخنانی مقابل متشابه:

« هوالذی انزل الکتاب منه آیات محکمات هو ام الکتاب و اخر متشابهات...» اوست خدائی که بر تو قران نازل کرد برخی محکم و بدون شبهه هستند و برخی دیگر متشابه . اما متشابه یعنی شبیه بودن چیزی به چیز دیگر ودر اصطلاح یعنی آیاتی که معنای صریحی ندارند و وجوه مختلفی را می توان در معنای آنها تصور کرد و تقسیر صحیح آنها احتیاج به دقت مضاعف دارد .

 این کلمه در موارد ذیل در قران استعمال شده است :

1 - معنای مثل و شبیه:

« و جناتٍ من اعناب والزیتون و الرمان منتبهاً و غیر متشابهٍ» و باغها از انواع انگور و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و بی شباهت...

2 - به معنای یکنواخت و یکدست:

« الله نزل احسن الحدیث کتاباً متشابها مثانیَ تقشعرُّ منه و جلود الذین یخشعون ربهم ...» خداوند بهترین سخن را نازل نمود کتابی که آیاتش یکدست و یکنواخت است . آیاتی تکراری دارد که اندام کسانیکه در مقابل خداوند خاشعند را به لرزه در می آورد ...

به معنای مبهم در مقابل محکم:

« انَّ البقر تشابه علینا ...» : این گاو بر ما مبهم است . وبه همین معنا در سورة آل عمران آیة هفت بکاررفته است که اشاره شد .بعد از بیان معانی محکم و متشابه در قران لازم به ذکر است که‌در بحثهای علوم قران به این معناست که‌ثابت و استوار بوده و شبهه‌ای در آن راه ندارد بر خلاف متشابه که معنای مختلفی برای آن مقصود است .بر طبق آیة هفت سورة‌ آل عمران که بیان آن گذشت ، قران دو دسته از آیات را داراست هم آیات محکم دارد و هم آیاتی که معانی مختلفی را می‌تواند حمل کند . البته کسانیکه ایمان در دلهای آنها رسوخ نکرده است به متشابهات قران تمسک می‌جویند و از معانی متفاوت آنها ، معانی که به مذاق آنها خوش باشد می‌پسندند ، این عده در تمامی دورانهای تاریخی کم نیستند ، بارزترین مصداق این گروه از منافقین خوارج نهروان است که با استدلال به آیه‌شریفه « انِ الحکم الّا الله»به مخالفت با امام معصوم بر‌خاستند و مظلومیت او راحتی در زمان خلافت ، در تاریخ ثبت نمودند.

ســــمانه حســــن

با یک سیر اجمالی در اقوال بزرگانِ قران شناس روشن می‌گرددکه به تدریج با ضابطه‌مند شدن اصطلاح نسخ ، دایرة نواسخ قران محدود و محدودتر گردیده ونظرمحققان متأخر خط بطلانی بر نظریّه‌ی طرفداران فراوانی نسخ کشیده است . پیشینیان تا حدود پانصد آیه را منسوخ می‌دانستند . مصطفی زید در کتاب خود موارد ادعاییِ نسخ را نزد متقدمان این گونه گزارش می‌کند: ابو عبد الله ، محمد بن خرم 214 مورد ، ابو جعفر نحاس 134 مورد ، ابن سلامه 213 مورد و ابن بوذری 247 مورد را از مصادیق نسخ دانسته اند.

سیوطی در الاتقان ضمن ردّ طرفداران کثرت نسخ در یک بررسی در مورد آیات نسخ از ابتدا تا انتهای قران موارد معدودی را ذکر می‌کند که عبارتند از : سوره بقره شش آیه ، ال عمران یک آیه ، نساء دو آیه ، مائده سه آیه . انفال سه آیه ، نور دو آیه ، احزاب یک آیه ، ممتحنه یک آیه ، مزّمل یک آیه . مجموعه آیات منسوخ نزدسیوطی 21 آیه است که در منسوخ بودن یک مورد هم تردید می‌نماید .

دکتر صبحی صالح پس از بیان این مطلب که محققان ، آیات منسوخ قران را اندک می‌دانند. به نظر سیوطی اشاره نموده می‌گوید : اگر بررسی کنیم در‌میابیم آیاتی که پذیرای نسخ‌اندافزون بده آیه نخواهند بود .ایت الله معرفت دربررسی‌های خود تنها هشت آیه را منسوخ می‌داند که عبارتند از : آیه نجوا ، آیة عدد مقاتلان ، آیه متاع ،آیه جزای فاحشه ، آیه توارث به ایمان  ، آیه صفح ، آیات معاهد ،و آیات تدریجی بودن تشریع قتال .

علامه شعرانی نیز به 5 مورد از نسخ معتقد است . آیت الله خوئی جز به یک مصداق برای نسخ قائل نیست و آن آیه نجواست . سید اسماعیل صدر افزون بر آیه نجوا . آیة 65 سوره انفال را نیز منسوخ می داند. در ادامه‌ی این بحث آیات ناسخ و منسوخ در تفسیر المیزان را انتخاب نموده به اختصار توضیح خواهیم داد .

 1 - آیه عفو و بخشش: «....فاعفوا و اصفحوا حتی یأتیَ الله ُ بأمره»  این آیه دستور به گذشت از اهل کتاب در آغاز هجرت می‌دهد . چرا که هنوز مسلمانان قدرت قابل ملاحظه‌ای نداشتند . علامه می‌گوید : گفته‌اند این آین با آیة قتال نسخ گردیده‌است. 

آ‎یة 29 از سوره توبه : « قاتلوا الذین لا یؤمنونَ بالله و لا بالیوم الاخر ولا یحرّمون ما حرّم الله ولا یدینون دین الحقُ من الذین اوتوالکتابَ حتی یعملوا الجزیه عن یدٍ و هم صاغرون .» با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز باز پس ایمان نمی‌آوردند و آنچه را خدا فرستاده‌اش حرام کرده‌اند ، حرام نمی‌دارند ومتدین به دین حق نمی‌گردنند کارزار کنید تا با خواری بدست خود جزیه دهند .

2 - آیه نسخ حرمت زناشویی در شبهای ماه رمضان: « احلَّ لکم لیله الصیام الرّفثُ الی نسائکم ، هنّ لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لهنّ »  در شبهای روزه همخوابگی با زنانتان بر شما حلال است آنان برای شما لباسی هستید و شما برای آنان لباسی هستید .

این آیه با نزولش حرمت را نسخ و حلیّتِ نزدیکی با همسران را تشریع نموده ، همانگونه که گروهی از مفسران این عقیده را دارند و تعابیری نظیر احلَّ لکم و کنتم تختانون وفتاب علیکم باشد و هنّ در آیه شعار یا دلالت بر حرمت سابق می‌کند .

آیه جزای فاحشه: « واللّاتی یأتین الفاحشه من نسائکم فاستشهدوا علیهنَّ اربعه منکم فان شهِدوا فامسکوهنَّ‌فی البیوت حتّی یتوفاهنَّ الموت اویجعل‌الله لهنَّ سبیلاً »  و از زنان شما کسانی که مرتکب زنا می‌شوند ، چهار تن از میان خودِ مسلمانان بر آنان گواه گیرند ، پس اگر شهادت دادند آنان رادرخانه نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد ، یا خدا راهی برای آنان قرار دهد .

علامه می‌نویسد : ظاهراً همان گونه که گروهی از مفسران گفته‌امد مراد از فاحشه در این آیه زنا است و روایت نموده‌اند که پیامبر ، هنگام نزول آیه جلْد (آیه دوم سوره نور  ) فرمود : این آیه همان سبیلی است که خدا برای زنان زنا کار قرار داده است . شاهد بر این مطلب این است که آیه با جمله ( أو یجعل الله لهنَّ سبیلاً ) ظهور براین مطلب دارد که حکم آیه در آینده نسخ می‌گردد. تردید در آیه اشعار دارد بر این که ممکن است این حکم نسخ گردد و چنین نیز می‌گردد حکم جَلد و تازیانه ، حکم حبس ابد آنها را نسخ نمودو بدیهی است که حکمی که در اواخر زمان حیات پیامبر و پس از آن حضرت بر زنان زنا کار جاری می‌گردید ، زدن تازیانه بود و نه حبس ابد آنها در خانه . بنابراین آیه با فرض این که دلالت بر حکم زنان زناکار داشته باشد ، آیه جَلد « الزّانیه و الزانی ، فالجلدوا کلّ واحدٍ منها جلده » : به هر زن زناکار و مرد زناکار صد تازیانه بزنید ، نسخ گردیده است .

4 - آیه‌ی توارث از طریق ایمان: « انَّ‌الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله والذین آووْا ونصروا اولئک بعضهم أولیاءُ بعض...»  کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده‌اند ودرراه خدا بامال و جان خودجهاد نموده‌اهد و کسانی که (مهاجران ) را پناه داده‌اند و یاری کرده‌اند انان یاران یکدیگرند .

از بیان علامه چنین استفاده می‌شود که ولایت بر ارث با اخوّت دینی و نه نسب و قرابت در آغاز هجرت ، میان مهاجرین و انصار ، امری مسلّم بوده است . پیامبر میان اصحاب خود عقد اخوت برقرار نمود و آنان با همین اخوت از یکدیگر اث میبرند. مجمع البیان از امام باقر (ع) نقل می‌کند :

انَّهم کانوا یتَوارثون بالمؤاخاة ، یعنی مسلمانان به سبب برادری دینی از یکدیگر ارث می‌برند .

درالمنثور به نقل از ابن عباس می‌گوید : پیامبر میان اصحاب خود برادری ایجاد نمود و بعضی را وارث بعضی دیگر گردانید ،تا آنگاه که آیه « واولواالارحام بعضهم اولی ببعضٍ فی کتاب الله »  و خویشاوندان طبق کتاب خدا . بعضی به بعضی اولویت دارند و بر مؤمنان ومهاجران مقدمند.، نازل گردید .با نزول این آیه ارث به نسَب ، جای توارث به ایمان را گرفت .

5 - آیه نجوا: « یا ایهاالذین امنوا اذا ناجیتم الرسول فقدّموا بین یدی نجواکم صدقه »  ای کسانی که ایمان آورده اید هرگاه با پیامبر گفتگوی محرمانه می کنید پیش از گفتگوی محرمانة خودصدقه ای تقدیم بدارید . آیه فوق را همه‌ی قران شناسان شیعی و بسیاری از دانشمندان سنّی جزو ایات منسوخ قران می‌دانند ، قبلاً اشاره کردیم که آیت الله خوئی ، تنها مصداق نسخ در قران را همین آیه دانسته است . درشأن نزول این آیه گفته‌اند که مسلمانان در اثر کثرت سؤالات غیر لازم ، وقت پیامبر را بی نتیجه می‌گرفتند این آیه نازل شد و برای هربار صحبت ، انفاق یکدرهم را به عنوان صدقه واجب نمود .

علامه طباطبائی می‌گوید : مومنان و صحابه ، نجوا با پیامبر را به خاطر خوف بخشش مال ترک نمودند و هیچ کس جز علی بن ابی طالب با پیامبر سخن نگفت .علی (ع) ده مرتبه اقدام به این کار نمود و برای هر مرتبه یک صدقه داد ،تا آنکه آیه بعدی از همین سوره نازل گردید و شدیداً صحابه و اصحاب را مورد عتاب قرارداد :« ءَأشفقتم ان تقدّموا بین یدی نجواکم صدقات...» : آیا ترسیدید که پیش از گفتگوی محرمانة خود صدقه‌ای تقدیم بدارید .با نزول این آیه ، حکم سابق نسخ گردید .

6 - آیه عدد مقاتلان: « یا ایها النبی حرّض المؤمنین علی القتال ، ان یکن عشرون صابرون یغلبوا مأتین و ان یکن منکم مأه یغلبوا الفاً من الذین کفروا بانّهم قومٌ لا یفقهون »  ای پیامبر مؤمنان را به جهاد بر انگیز ، اگر درمیان شما بیست تن ، شکیبا باشند بر دویست تن چیره می‌شوند و اگر از شما یک صد تن باشندبر هزار تن پیروز می‌گردند زیرا آنان قومی هستند که نمی‌فهمند . در مورد این آیه گرچه التمهید آن را از آیاتی دانسته است که باآیه‌ی بعدش نسخ می گردد.التمهید، البیان و المیزان ، سیاق هر دو آیه را شاهدی بر نزول همزمبن آن دانسته‌اند ، بنابراین ناسخ بودن آیة دوم نسبت به آیه اول را نمی‌پذیرد . در پایان بحث به دو نمونه از شبهات مطروحه پیرامون مسئله نسخ اشاره می‌کنیم .

شبهه‌ی اول: بودن آیات ناسخ و منسوخ در قران مستلزموجود تنافی میان برخی آیات قران است که با آیه « افلا یتدبّرون القران و لو کان من عندالله غیر الله لوجدوا فیه اختلافاًکثیراًُ »سازگار نیست زیرا این آیه هر گونه تضاد و تنافی میان آیات را نفی می‌کند .ولی باید توجه داشت وجود تنافی در صورتی است که ظاهری نباشد . هرگاه حکم منسوخ زماناً و مکاناً با حکم ناسخ مغایرت‌داشت ، و هریک در جای خود مشتمل برمصلحت زمانی خود بود، در آن صورت تنافی و مرتفع می گردد . در حقیقت هیچگونه تضادی میان دو حکم یاد شده وجود ندارد .نهایت امر آنکه مراجعه کننده بایستی یاد شده را که موجب رفع تنافی است ، اگاهی داشته باشد.

شبهه‌ی دوم: اساساً وجود آیات ناسخ و منسوخ در قران چه فایده‌ای داشته است ، جز تلاوت لفظ فارق از محتوی؟

پاسخ : اگرثمره‌ی نزول آیات قران در حکم تشریعی آنها بود این اشکال صحیح به نظر می رسید ، علاوه که نفس وجود آیات ناسخ ومنسوخ در قران ، سیر تدریجی و مراحل تشریع احکام رانشانش می دهد . این خود یک ارزش تاریخی دینی است که مراحل تکامل شریعت را می‌رساند ، اما باید دانست که تشریع یکی از اهدافی است که در نزول قران مدّنظر بوده است . بسیاری از آیات قران ، اساساً حکم تشریعی را در برندارد . قران شناسان بر این باورند که آیات الاحکام از پانصد آیه تجاوز نمی‌کنند. آنچه که هدف اساسی از نزول ایات بوده هدایت گری آن است . اگر در مواردی حکم تشریعی آیات برداشته شده است ، بعد اعجاز و تحدّی آنان همچنان به قوت خود و ثبات اولی خودبرقرار است .


برای مطالعه‌ی بیشتر در این زمینه به منابع ذیل مراجعه نمائید :

 1. مناهل العرفان ، زرقانی ، ج 2

 2. البیان ، آیت الله خویئ ، بخش مربوطه

 3.التمهید  ، آیت الله معرفت ، ج 2

 4.ترجمه الاتقان ،سیوطی ، ج2 ،نوع 47

5.مباحث فی علوم القران ، دکتر صبحی صالح ، بخش مربوطه

6.علوم القران ، آیت الله محمد باقر حکیم ، فصل مربوطه

7.النسخ فی القران الکریم ، دکتر مصطفی زید

ســــمانه حســــن

غیر از نسخ حکم که بیان آن گذشت اقسام دیگری برای نسخ گفته‌شده است که عبارتند از :

1 - نسخ قرائت با بقاء حکم :

نسخ قرائت به این معناست که آیه‌ای را که جزء قران بوده است بعداز مدتی الفاظ آن از قران حذف شده باشد ولی حکم آن باقی بماند چنین نسخی مستلزم کاسته شدن چیزی از قران می‌باشد و قطعاًَ صورت نگرفته است و هیچیک از علماءودانشمندان اسلامی بدان اعتقاد ندارند . تنها عده‌ای قلیل از اهل سنت معتقذند آیة سنگسار کردن پیره مرد و پیره زن فاحشه از قران حذف گردیده است این ادّعا بدون دلیل و برهان می‌باشد و نزد تمامی فرقه های اسلامی بی‌اعتبار می‌باشد .

 2- نسخ قرائت و حکم :

این نوع نسخ به معنای آیه و مفهوم آنست . به صورتیکه از الفاظ و نیز حکم آیه‌ی منسوخ چیزی باقی نمانده باشد بطلان چنین نسخی در قران از نوع بل واضحتر است . از عایشه نقل شده است که یک آیه در قران هم قرائت و هخم حکم آن نسخ شده اشت این ادّعایی بی مدرک است وکسی به این قول اعتنایی نکرده است . بدیهی است اگر نسخ قرائت تنها  و یا نسخ قرائت و حکم در قران صورت می‌پذیرفت قطعاً از راه‌های مختلفی به آیندگان می‌رسید . زیرا که قران سینه به سینه از مهاجرین و انصاری که مخاطبان اولیه قران بودند بما رسیده است و اگر دئر این کتاب مهم کوچکترین دخل و تصرفی صورت می‌گرفت فطعاً برای نسل‌های بعدی نقل می‌کردند و به ما نیز می‌رسد.تا اینجا دریافتیم که تنها نسخ به معنای اول ( نسخ حکم ) مورد پذیرش است ، وآنهم به معنای ابلاغ رأی جدید و دور انداختن حکم سابق نیست ونیز به معنای خذف حکم آیة منسوخ و اثبات حکم آیة ناسخ نمی‌باشد .زیرا خداوند حکیم است و خدای حکیم عالم به احوال مخلوقین است او حوائج مخلوقات را می‌داند و قانونی که او طرح می‌کند مثل قانون انسان زوال پذیر نیست انسان عالم به آینده نمی‌باشد و قانون وی تنها حال را در بر دارد بهمین خاطر می‌بینیم دائماً قوانین را تغییر می‌دهد . اما خداوند عالم به کل شئ است و قانون او دائمی است .براین اساس نسخ در واقع بمعنای پایان مدت حکم سابق نیست. خداوند حکم را نازل می‌فرماید و می‌داند مثلاً مدت اجرای این حکم دو سال است این امر بر بندگان مخفی می باشد و بندگان آن حکم را دائمی می‌نگرند، پس از پایان دو سال حکم جدید می‌آید این حکم جدید در واقع نسخ حکم سابق نیست چون حکم سابق بعد از پایان مدتش ، اصلاً باقی نمی‌ماند ، بلکه خود حکم مستقلی است . 

ســــمانه حســــن