این در حالی است که دانستیم مردم در درک این حقیقت و رسیدن به این علم، یا به عبارت دیگر به وجه دلالت آن، با یکدیگر تفاوت دارند، زیرا غیر عرب تنها از طریق آگاهی یافتن از ناتوانی عرب در این مسأله به این معرفت میرسد که قرآن معجزه است. غیر عرب در معرفت این امر واسطههایی نیاز دارند که افرادی که خود اهل فصاحتاند بدان نیازمند نیستند. امّا زمانی که همین غیر عرب از ناتوانی اهل فصاحت در این مسأله آگاهی مییابد، به منزلة آنان، مخاطب این آیت و حجّت قرار میگیرد. به همین نحو، کسانی هم که اهل فصاحتاند، ولی در سطحی متوسط قرار دارند، به آن اندازه به درک مسألة اعجاز نایل نمیآیند که صاحبان قدرت و توانایی و چیرهدستان این صناعت بدان نایل میشوند. به همین دلیل نیز، شاید این متوسطها از این نظر در ردیف غیر عرب قرار گیرند که تنها در صورت آگاهی یافتن از ناتوانی خداوندگارانِ این هنر حجّت بر آنها تمام میشود. بنابراین، در این مسأله، آنان که مرجع و معیارند مجموعه فصیحانند، نه تک تک آنها....امّا دیری نمیپاید که دانشمند مزبور، این سخن خود را که گفته بود تنها اعراب عصر بعثت مخاطب تحدّی هستند، نادیده میگیرد و میگوید:این تحدّی، به یک نحو، هم آنان و هم دیگران را مورد خطاب قرار میدهد: ما به همان نحو که از ناتوانی مردم نخستین عصر (در آوردن همانند قرآن) آگاهی مییابیم، از ناتوانی مردم دیگر عصرها نیز آگاه میشویم، زیرا راه رسیدن به چنین آگاهیای در هر دو مرود یکی است، چرا که همه به یک نحو مخاطب تحدّی و مبارزهجویی قرار گرفتهاند و از دیگر سوی، روحِ به مخالفت و مبارزه برخاستن در همة طبایع به یک نحو موجود است و تکلیف نیز به یک شیوه و بیآنکه تفاوتی در کار باشد متوجه همگان است.به نظر میرسد تصوّر تعارض در سخنان علامه باقلانی، توهّمی بیش نباشد که از تعارض ظاهری دو سخن یاد شده نشأت گرفته باشد در حالی که با این توضیح مختصر، اشکال مذکور مرتفع میشود که: هر چند خطاب تحدّی به همگان است امّا در حقیقت این متخصصان و نخبگان فصاحت و بلاغت (یا هر یک از دیگر وجوه اعجاز قرآن) هستند که مخاطب تحدّی واقع میشود و اگر قرار باشد نمونهای همانند قرآن برساخته شود، هر چند همه بخواهند، امّا به طور طبیعی همان متخصصان مدعی و تلاشگر در این کار خواهند بود. بنابراین اگر تا آخر تاریخ هم، همه مخاطب تحدّی قرآن باشند، در عمل نگاه همة شکّاکان در اعجاز برای مشاهدة نتیجه کار به استادان فن به ویژه سرآمدان صدر تاریخ اسلام که فحول ادبیّت و عربیّت بودند دوخته میشود؛ گرچه تا ابدالدهر نیز هرگز توان کوچکترین مقابلهای را در این جهت نخواهند داشت ـ همچنان که طول تاریخ بشریت از صدر اسلام تاکنون نشان داده است ـ و روز به روز این ناتوانی و شکست ظاهرتر و قطعیتر جلوه میکند، پس تعارضی در کار نخواهد بود.
3. سیری در وجوه اعجاز قرآن کریم :دربارة وجوه اعجاز قرآن در طول تاریخ اسلام، فراوان گفته و نوشتهاند، به گونهای که توصیف، تبیین و بررسی آنها مستلزم چندین پژوهش گسترده و پردامنه است. اینک به صورتی کاملاً مجمل و مختصر سیری داریم در مشهورترین وجوهی که نامداران پهنة تفسیر و قرآنپژوهی در آثار خود به یادگار نهادهاند و یا از قول آنها در آثار دیگران نقل شده است.
3ـ 1ـ تنوع حیرتانگیز آرا دربارة وجه اعجاز قرآن :گوناگونی آرای قرآن پژوهان در امر اعجاز قرآن، بسی شگفتانگیز است. هر چند به تصریح تمامی اندیشمندان مسلمان اصالت معجزه بودن قرآن کریم، حقیقتی است که مورد پذیرش و اتفاق همگان است و هیچ کس در آن تردید روا نمیدارد، با این حال، این کتاب آسمانی، چون توسط بشر، در معرض تبیین علمی قرار میگیرد، معرکهها برمیانگیزد و هوش و خرد نقّادان معانی و الفاظ را به بهت و حیرت وامیدارد.اینک به ذکر فشردة نظرات پرداخته، از توضیح و تفصیل آنها صرفنظر میکنیم:
3 ـ 1 ـ 1ـ بحث از وجوه اعجاز قرآن ضروری نیست :علامه شعرانی ضمن برشمردن وجوهی از اعجاز، یادآور میگردد که خواجه نصیرالدین طوسی همة آنها را محتمل میشمرد و سپس اظهار میکند که بحث از وجوه اعجاز، بحثی غیر لازم است و دقت در علّت اعجاز، وسوسهای غیر ضروری است که نفعی جز انحراف ذهن از راه مستقیم ندارد.با توجّه به توضیحات علامه شعرانی در اثر دیگر خود، راه سعادت، میتوان گفت: ایشان توجّه و وسواس بر کشف وجه اعجاز را برای اذهان ضعیف، مجاز نمیشمرد، ولی به طور کلی غیر ضروری بودن این بحث یا نهی از وسواس بیجا در چند و چون این مفهوم، منافاتی با سودمند یا حتی مستحسن بودن این مباحث ندارد، همچنان که خود نیز در حد معمول و معقول بدان پرداخته است.
3 ـ 1 ـ 2 ـ کاوش از وجوه اعجاز قرآن ضروری است :در نقطة مقابل نظر پیشین، علامه جرجانی، اطلاع ما را از شکست اعراب در برابر تحدّی قرآن، موجب بینیازی از کاوش در چرایی این واقعیت نمیداند و ترجیح جهل را بر علم در این باره مجاز نمیشمرد و خود نیز در کاوش از این چگونگی قدم در میدان تحقیق مینهد.
3 ـ 1 ـ 3 ـ ادراک وجه اعجاز امکانپذیر نیست :برخی از قرآن پژوهان و مفسران برآنند که وجه اعجاز قرآن ـ هر چه باشد ـ برای بشر قابل درک نیست و «تردید در تعیین وجه اعجاز قرآن دلیل بر نشناختن و در نیافتن وجه اعجاز قرآن است.»از دانشمندانی علامه مجلسی، سکّاکی و حسن بن محمد قمّی مشابه این نظر نقل شده است.
3 ـ 1 ـ 4 ـ اعجمی تنها با استدلال، اعجاز را درمییابد :بسیاری از دانشمندان تأکید میکنند که اعجمی و حتی عرب غیر فصیح و ناآشنا با بلاغت، نمی تواند با علم تفصیلی و به گونهای بدیهی و ضروری، اعجاز قرآن را دریابد و تنها راه فهم اعجاز قرآن برای این گروه، استدلال است.روشن است که این نظر دربارة درک اعجاز بلاغی قرآن درست است، ولی آیا قرآن کریم، تنها از نظر بلاغت معجزه است که راه درک تفصیلی آن بر اعجمی مسدود باشد؟!
3 ـ 1 ـ 5 ـ ناآشنا به زبان عربی نیز محروم و محجوب از قرآن نیست :در مقابل رأی سابق، گروهی دیگر از دانشمندان، درک اعجاز قرآن را برای احدی از کسانی که بخواهند به وجهی از وجوه اعجاز دست یابند، غیر ممکن نمیدانند؛ یعنی همچنان که ممکن است باب معارف قرآن بر روی کسی که جزاز بلاغت آن آگاهی ندارد ناگشوده بماند، کسانی هم که از بلاغت قرآن سررشتهای ندارند ممکن است از وجوه دیگر، روزنهای برای مشاهدة عظمت کبریایی و ماورایی این کتاب برای خود بیابند.
3 ـ 1 ـ 6 ـ نظریه صرفه: اعجاز قرآن جلوگیری مردم از همانندآوری است :از دیرباز، کسانی از مذاهب مختلف اسلامی همچون ابواسحاق نظّام (م 436 ق) و ابن سنان خفاجی (م 466 ق) نظریهای را مطرح کرده و گسترش دادهاند که بر آن است «رمز شکست اعراب در رویارویی با قرآن، نه از ناحیة جنبههای درونی قرآن بلکه به سبب نیروی بازدارندهای است که خداوند نسبت به مخالفان و منکران حقانیت قرآن اعمال میکند و به این وسیلة از همانندآوری آنان مانع میشود.»ناگفته نماند که برخی از معتقدان به نظریة صَرفه، یا کسانی که احتمال درستی آن را نیز میدهند، علاوه بر نظریّة صرفه، وجوه دیگر اعجاز را نیز صادق میدانند، از این گروه میتوان راغب اصفهانی و خواجه نصیرالدین طوسی را نام برد.
3 ـ 1 ـ 7 ـ نیازی به فراگیر بودن وجوه اعجاز نسبت به کل آیات نیست :از نظرات تازهای که مطرح شده، میتوان نظر خالدالعک را نام برد. وی مینویسد: در قرآن کریم دوازده معنا وجود دارد که اگر در تمام قرآن جز یکی از آنها نبود برای اثبات اعجاز آن کفایت میکرد. این معانی عبارتاند از: ایجاز لفظ، تشبیه چیزی به چیز دیگر، استعاره، معانی نو، هماهنگی حروف و کلمات، فاصلههای مقاطع کلام در آیات، تجانس ساختار کلمات، بیان قصص و احوال، اشتمال بر حکمتها و اسرار، مبالغه در امر و نهی، حسن بیان مقاصد و اغراض، تمهید مصالح و اسباب و اخبار از آنچه بوده و خواهد بود.وجوه مذکور سیزده وجه است که ممکن است مؤلف دو تا از آنها را با هم به حساب آورده باشد نظیر تشبیه و استعاره. به هر حال با توجّه به اینکه تمامی این وجوه در کل آیات جریان ندارد معلوم میشود که از نظر ایشان وجود یکی از وجوه اعجاز در پارهای از آیات برای اثبات اعجاز کل قرآن کفایت میکند.
3 ـ 1ـ 8 ـ وجه حقیقی اعجاز، جمع همة ویژگیها است :از جملة نظریههای قابل توجّه در تبیین وجه اعجاز قرآن، رأیی است که بدرالدین زرکشی اظهار داشته و میگوید: نظر اهل تحقیق آن است که میگویند اعجاز قرآن با تمامی وجوه یاد شده واقع شده است نه به تک تک آنها، چرا که قرآن، همة آنها را با هم جمع کرده است پس معنا ندارد که با وجود اشتمال بر همه، تنها به یک وجه نسبت داده شود
3 ـ 1 ـ 9 ـ تفسیر علمی، جلوهگاه اعجاز علمی قرآن است :اعتقاد به این که در قرآن کریم، علوم اولین و آخرین نهفته است و تلاش برای یافتن راهها و روشهای استخراج این دانشها، برخلاف تصور معمول، سابقهای طولانی در میان مفسران و قرآن پژوهان دارد. در توضیح بنیاد این روش گفته شده است که معتقدان به این نوع تفسیر، با توسعه بخشیدن به اصطلاح «علم»، برآنند که قرآن در کنار علوم اعتقادی و عملی دینی، در بردارندة دیگر دانشهای دنیا با وجود همة شاخهها و گونههای متفاوت آن نیز هست.