دیدگاه دوم :
برخی از صاحبنظران بر این نظر هستند: «قرآن برای بیان احکام آخرت و مسایل جنبی آن آمده است».ان، شأن قرآن را بالاتر از آن میدانند که دربارة مسایل این دنیای خاکی سخن گوید. اگر قرآن گاهی از مسایل این جهان (اعم از اشارههای علمی و تکوینی مثل هفت آسمان ـ حرکت خورشید و... و یا مطالب حقوقی و اجتماعی مثل حدود، ارث، ربا و... و یا هنگامی که از جن، روح و... یاد میکند) برای همراهی با فرهنگ زمانه بوده است، نه این که در مقام بیان حقایقی باشد. اینها میگویند: «معقول نیست که از کتب مقدس دینی، چه قرآن و چه غیر آن انتظار داشته باشیم که در صدد تشریح و حتّی اشاره به چگونگی آسمان و جهان باشند». بر طبق این دیدگاه قرآن وامدار مسایل رایج زمان خویش است و «قرآن زبانی دیگر دارد. قرآن در مقام بیان مسایل معنوی و اخلاقی و تربیتی است». کتاب خدا در نهایت انسانها را دعوت میکند که قشر و پوستة قرآن را فروگذارند و با عقل خود به حل و فصل همه امور بپردازند.
از ظاهر سخنان این افراد بر میآید که قرآن جامع مسایل مربوط به آخرت است و از مسایل دنیوی بیگانه است. هر چند ممکن است که این دیدگاه به طور کامل مورد قبول همه طرفداران این دیدگاه نباشد.از طرفداران این دیدگاه میتوان به ابواسحاق شاطبی (790 ق) اشاره کرد که به این نظریه تصریح میکند. چنین از لازمة سخن برخی از نویسندگان معاصر که میگویند اشارات علمی و احکام حقوقی، جزائی و اجتماعی اسلام بازتاب فرهنگ زمانه است همین نظراستفاده میشود. از سخن این دسته اخیر چنین برمیآید که قرآن در دنیای فعلی قابل اجرا نیست. زیرا احکام آن مربوط به عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بوده است و در دنیای کنونی انسان باید بر طبق عقل عمل کند. دلایل صاحبان این دیدگاه به طور عمده عبارتاست از:
1. تأثیر فرهنگ زمانه عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در قرآن کریم؛ برای مثال قرآن از روح و جن و حدود جزایی سخن گفته است که در میان عرب رایج بوده است.
2. قرآن به زبان قوم سخن گفته است. براین مطالبی که در میان مردم رایج بوده و جزیی از فرهنگ آنان بوده است در قرآن راه پیدا کرده است.
نقد دیدگاه دوم :
همانگونه که دیدگاه اول (وجود همه علوم بشری در قرآن) راه افراط را در پیش گرفته بود. این دیدگاه نیز راه تفریط را پیموده است. در حالی که قرآن کتابی معتدل است که، همیشه راه میانه و اعتدال را حفظ کرده است. یعنی هم به دنیا و هم به آخرت توجه نموده است. قرآن نه مانند تورات است که در سراسر آن سخنی از معاد نمیگوید و نه مانند انجیل، که همه توجه آن به آخرت معطوف باشد. همانطور که در قرآن بیش از 1200 آیه (یک پنجم قرآن) مربوط به معاد است بیش از 750 آیه نیز مربوط به طبیعت و جهان اطراف ماست. بسیاری از آیات قرآن مسایل اجتماعی و حقوقی مثل ولایت، اطاعت از پیامیر ـ صلی الله علیه و آله ـ و جانشینان ایشان، مسایل جنگ و جهاد و دفاع، حرمت ربا، حلال بودن معاملات، حقوق زن و شوهر، مبارزه با مفاسد اجتماعی مانند زنا و موارد دیگر را بیان میکند (در دیدگاه سوم به این مطلب بیشتر میپردازیم). با این حال آیا میتوان گفت که قرآن فقط مربوط به مسایل معنوی و آخرتی است؟ اگر این گونه از آیات قرآن را کنار بگذاریم ما شاید مجبور شویم قرآن را نصف کنیم. از طرف دیگر این دیدگاه مستلزم ناقص بودن قرآن است. یعنی قرآن به بُعد معنوی انسان توجه کرده ولی به بُعد مادی انسان و دنیایی که مزرعة آخرت است توجه نکرده است و اما در پاسخ به دلایل و استدلالهای این گروه باید گفت: «لسان قوم» در لغت و اصطلاح مفسرین به معنای «لغت قوم». یعنی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ که عرب بوده است به زبان عربی سخن گفته است تا مردم سخن ایشان را زودتر و بیواسطه بفهمند. پیامبران دیگر نیز هر کدام به لغت قوم خود سخن گفتهاند. بنابراین سخن گفتن به «لغت قوم و مردم» مستلزم پذیرش تمام فرهنگ آنان نیست. بلی، قرآن همچون هر کتاب دیگر که به زبان یک ملت نوشته میشود از لغتها، تشبیههای و کنایههای آنها استفاده کرده است. ولی این به معنای پذیرش خرافات و مطالب خلاف علمی آن قوم نیست. اما در مورد «فرهنگ زمانه» باید گفت که قرآن کریم در مورد فرهنگ زمانة عرب معاصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به صورت گزینشی عمل کرده است. یعنی عناصر منفی آن فرهنگ را رد کرده و نپذیرفته است. برای نمونه میتوان به نفی زنده به گور کردن دختران (تکویر/ 8) و ردّ قانون ظهار که در عرب مرسوم بوده است (احزاب/4) و نفی بتپرستی و شرک که عقیده رایج عرب بوده است اشاره کرد. از طرف دیگر قرآن عناصر مثبت فرهنگی عرب را تأیید کرده است. زیرا بسیاری از این عناصر مثبت، ریشه در ادیان الهی مانند دین حنیف حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ داشته است. مثل پذیرش مراسم حج. بر این اساس قرآن تابع محض فرهنگ زمانة خویش نبوده است و نمیتوان گفت احکام قرآنی مثل حدود، حج، حرمت ربا و... را باید گنار گذاشت به دلیل آن که از فرهنگ زمانه عرب ناشی شده است. زیرا همه اینها احکام الهی است که در قرآن آمده و از آنجا که اسلام و احکام آن جاودانی است اجرای این احکام نیز برای هر مسلمانی در هر زمان و مکان (مگر در شرایط ضرورت و اضطرار) لازم است.