دانشـنامه موضوعی علوم قـرآن و حدیث

موضوعات مطالب

نسخ در لغت یعنی ازاله و برطرف نمودن ئدر اصطلاح علوم قران یعنی رفع حکم سابق با اینکه ظاهر آن حکم اقتضای دوام داشته است .

به بیان دیگر احکام الهی همگی، ظاهر آنها ، دوام و استمرار است .احکام طلاق ، ازدواج ، حج،جهاد ، حدود و...ثابت و غیر قابل تغییرند.

بنابراین اگر بعد از صدور حکمی که ظاهرآن اقتضای ثبوت و دوام دارد حکمی دیگر بر خلاف آن نازل گشت  دلیل براین مطلب است که حکم اولیه ظاهر آن استمرار بوده است و در واقع خداوند آنرا مقید به زمانی خاص فرموده بوده و تا آن زمان حکم را نافذ دانسته و بعد از پایان مدت حکم ، حکم جدیدی ابلاغ شده است .پس در واقع آیةاول نسخ نشده واز بین نرفته بلکه تنها مدت اجرای آن به پایان رسیده و آیة دوم انتهای مدت آیة اول را بیان می‌کند . چنین نوعی از نسخ را نسخِ حکم گویند و به آیة اول آیة منسوخ و به آیة دوم که مشتمل بر حکم جدید است آیه ناسخ گویند ، نسخ‌حکم در قران بسیار اندک است تا جائیکه برخی محققین وجود آیات منسوخ شده را در قران بشدت انکار می‌کنند و تمامی مواردی که برخی از مفسرین آنهارا ناسخ ومنسوخ می‌دانند عام و خاص یا مطلق و مقید و یا مجمل و مبیّن می‌شمرندقران مجید در چند آیه به وقوع نسخ تصریح می‌کند :

آیه اول « ما ننسخ من آیه او ننسها نأت بخیرٍ منها او مثلها» که توضیحاتی در مورد آن داده شد.

آیه دوم « و اذا بدّلنا آیه والله اعلم ینزل ، قالوا انّما مفترٍ» :و چون حکمی را در جای دیگر بیاوریم ـ خدا به آنچه که به تدریج نازل می‌کند داناتر است  ـ می‌گویند جز این نیست که تو دروغ می‌گویی.

علامه طباطبایی در مورد این می‌گوید:«این آیه اشاره به نسخ و حکمت آن دارد و پاسخی است به اتّهامی که یهودیان و مشرکان به پیامبر می‌زدندمعنای سخن خداوند اینست که آیة دوم را با تغییر به جای آیه اول قرار دادیم ...» مشرکانم پیامبر را مورد خطاب قرار داده او را متّهم به دروغ بستن به خدا می‌دانستند . چرا که تبدیل یک قول به قول دیگر و اعتقاد به رأیی و عدول از آن در مرحلة دیگر از ساحت خداونددور است . خداوند در پاسخ به اینان می‌گوید : « بل اکثرهم لا یعلمون » اینان حقیقت این تبدیل و حکمتی را که منجر به این تفسیر شده است نمی‌دانند. احکام الهی ، تابع مصالح بندگان است  و برخی از مصلحتها با تغییر اوضاع و احوال و زمانها تغییر می‌یابند درنتیجه ضروری است که احکام نیز تغییر یابند . بدین صورت حکمی که مصلحت، آن را واجب نموده بود ، رفع می‌شود وحکم دیگری که مصلحت آن پدید آمده است ، جایگزین می‌گردد .

آیه سوم « یمحوا الله ما یشاء و یثبتُ وعنده امّ الکتاب»: خدا آنچه را که بخواهد محو یا اثبات می‌کند و اصل کتاب نزد اوست .

علامه پس از توضیحی دربارة این آیه می‌نویسد : معنای این آیه این است که خدا در هر زمان کتابی و حکمی دارد یعنی قضایی دارد او آنچه را از این کتاب و احکام و قضاها بخواهد ، محو می‌گرداند و آنچه را بخواهد اثبات می‌کند . یعنی قضایی دارد که در وقتی ثابت بوده است ، تغییر داده و در زمان بعد ، قضای دیگری را جایگزین آن می‌نماید . اما خداوند قضای لا یتغیری هم داردکه در مقابل محوو اثبات نیست و آن ام الکتاب است . ام الکتاب اصل و ریشه‌ای است که همه در همة قضاها به آن بر می‌گردد و از آن ناشی می‌شود.در نظر علامه این آیه مختص به نسخ در احکام نیست ، بلکه همه‌ی حوادث را شامل می‌شوداین آیه از جمله آیاتی است که از آن استفادة بداء شده است . بداء نوعی نسخ است که در اور تکوینی رخ می‌دهد در حالی که نسخ ، مختص امور تشریعی است . بحث در این زمینه در مباحث علوم قرانی ، بحث جانبی و حاشیه‌ای است گرچه در جای خود یکی از امّهات مسائل کلامی است . پذیرش بداء در مکتب کلامی شیعه و تأکید بر آن در روایات فراوان ، موجب واکنش‌های تندی از سوی اهل سنت گردیده است که عدم درک معنای مورد نظر بَداء بوده است . ما از ورود به این بحث صرف نظر می‌کنیم و علاقه‌مندان را به کتب مربوط از جمله البیان از آیت الله العظمی خوئی و انسان و سرنوشت از استاد مطهری ارجاع می دهیم .



ســــمانه حســــن

درهرحرکت اصلاحی و رو به پیش ، لازمة تکامل ، نسخ برخی آیین نامه‌ها ودستورالعمل‌ها میباشد .زیرا در یک حرکت تدریجی وجود مراحل پی در پی و تغییر شرائط ، لزوم بازنگری در برنامه‌ها را ضروری می‌سازد.البته این تا موقعی است که حرکت به رشد نهایی و کمال مقصود نرسیده باشد.هر گاه برنامه‌ها تکامل یافت مسأله نسخ نیز منتفی می‌گردد . لذا نسخ در یک شریعت تا موقعی است که پیامبر حیات داشته باشد و فوت وی دیگر جایی برای نسخ در شریعت نمی‌گذارد .نسخ پیاپی در یک شریعت نوبنیاد ، همانند نسخه‌های طبیب می‌ماند که با شرائط و احوال مریض تغییر پیدا می‌کند . نسخة دیروز در جای خود مفید و نسخه‌ی امروز نیز در جای خود مفیداست .

لذا خداوند می‌فرماید : « ما ننسخ من آیه او ننسها نأت بخیرٍ منها او مثلها»

هر گونه نسخ که صورت می‌گیرد هر یک در جای خود درست بوده و نسبت به شرائط، رعایت اصلح شده است .مقصود از خیرٍ منها او مثلها لحاظ دو حالت است : گر حکم دیروز را نسبت به شرائط امروزی بنگری حکم امروز اصلح (خیر) است و اگر هر یک را در جای خود بنگری هردوحکم هماننداند ، زیرا هر با شرائط متناسب خود توافق کامل دارد .

فرق میان نسخ و انساء در آن است که اگر حکم سابق هنوز زنده است ولی شرائط تغییر یافته و حکم جدیدی را مقتضی ساخته است، آن را نسخ مستقیم می‌گوییم اما اگر حکم سابق بر اثر گذشت زمان بدست فراموشی سپرده شود و از یاد ما رفته یا تحریف شده است ،آنرا انساء گویند . به این معنا که این حکم از یادها برده شده است .

خلاصه در آیه‌ می‌فرماید : چه نسخ مستقیم صورت گیرد یا حکم سابق فراموش شده باشد واز نو حکم تازه آورده شود ، در هرصورت رعایت اصلاح شده است و آنچه به صلاح مردم است به آن عرضه می‌شود . این آیه می‌خواهد این شبهه را بزداید که در نسخ احکام یا شرایع هیچگونه اشتباه یا تغییر در رأی که حاکی از پی بردن به ناروایی حکم سابق باشد رخ داده است ، بلکه هر یک در جای خود روا می‌باشد.


ســــمانه حســــن

یکی از مسائلی که از دیر زمان در مورد قران‌کریم وجود داشته است و دانشمندان علم اصول و علوم قران به آن پرداخته‌اند موضوع نسخ است . پدیده‌ی نسخ در قوانین بشری با آنچه که در قوانین آسمانی مطرح است ، تفاوتی بنیادین و اساسی دارد.تغییرات مداوم مستمری که در مقررات وضع شده توسط قانون‌گذاران مشاهده می‌گردد، همگی ناشی از عدم وقوف و اطلاع کامل به جوانب امور و مسبوق به نوعی ناآگاهی نسبت به حوادث و امور زندگی است که با گذشت زمان بر انسان روشن می‌گرددوبا پدیدار شدن نقاط ضعف و آگاهی یافتن از کاستی‌ها و نادرستی‌هاقانونگذار بشری اقدام به ترمیم ، تکمیل ، باز‌نگری ویا نسخ قانون سابق می‌نماید .

حال باید پرسید قوانین الهی چگونه‌اند ؟ آیا در قوانین صادر از منبع وحی نیز ، تغییر و تبدیل وجود دارد؟

پاسخ این سؤال مثبت است . اما باید توجه داشت که فلسفة تغییر و تبدیل در قوانین الهی با فلسفة الهی با فلسفة تغییر و تبدیل در قوانین بشری کاملاً متفاوت است . در این مسئله قانونگذار که شارع مقدس  است با علم و آگاهی و احاطه‌ی کامل نسبت به همه‌ی جوانب امور قوانین را به صورت تدریجی با رعایت حال و موقعیت مردم وضع می‌کند.میزان درجه‌کمال وترقی و پیشرفت امّتها تناسب تام و تمامی با نوع قوانین مقرر برای آنها دارد. هر امتی قانون خاصِ خود را می‌طلبد ، تااز نردبان کمال بالا رود.

حکمت نسخ در شرایع الهی نیز جز این نیست .نسخ در واقع پاسخی به نیازهای ضروری هر مکتب و برنامة عملی برای جوامع بشری است. اهمیت شناخت نسخ ، و توجه به این امر از سخنان بزرگان دین به خوبی مشهود است .

ابو عبد الرحمن سُلَمی از امام علی (ع) نقل می‌کند که آن حضرت در برخورد با یک قاضی از کوفه از او پرسید : هل تعرفُ النّاسخَ منَ المنسوخ ؟ فقال لا ، فقال : هلَکت‎‎َ و اَهلکَتَ ( آیانسبت به ناسخ و منسوخ قران شناخت داری ؟ گفت نه حضرت فرمود : خودت را هلاک نمودی و دیگران را هم به ورطه‌ی هلاکت افکندی.) زرکشی در البرهان، سیوطی در الاتقان، وزرقانی در مناهل العرفان، روایتی را آورده‌اند که حضرت علی (ع)از کسی که قصّهای قران را بازگو می‌نمود همین سؤال را کرد . این اختلاف ظاهراً از لفظ قاضٍ یا قاضً ناشی شده است.


ســــمانه حســــن

مبحث عدم تحریف قران از مباحث مهم علوم قران است ،دشمنان اسلام که دین اسلام را یکه‌تاز میدان معارف و فرهنگ در جوامع بشریت می‌دانند همیشه در تلاش بوده‌اند که با پیش اوردن بحث تحریف و نیز تحریف قران ، اسلام را دینی چون ادیان راکدِ گذشته معرفی نمایند و از موج گرایش‌انسانهای طالب حقیقت به سوی دین بکاهند. تحریف معانی متعددی می‌تواند داشته باشد :

1 - تحریف معنوی: یعنی تأویل آیات بر آراء و نظریات فاسده ، ترجمه و تفسیر غیر صحیح از قران نموده و حمل آن بر معانی دلخواه ، مشکلی در وجود چنین تحریفی در قران نداریم و کم نیستند کسانیکه اراء و نظریات خود را در قران دخیل داشته و آیات را به میل خود تفسیر و تاویل نموده‌اند ، این تفاسیر باطل در آیات دال برامامت یا معاد جسمانی و یا اوصاف خداوند و امثال آنها خود موجی برای ایجادتفرقه بین امت اسلامی و تشکیل فرقه‌های مختلف کلامی شده است.

2 - تحریف لفظی به کاسته شدن یا ازدیاد حروف یا اعراب: چنین تحریفی در قران صورت گرفته و لفت لاف قرّاء سبعه شاهد بر آن است .

3 ـ تحریف لفظی به کاسته شدن یا ازدیاد بسم الله الرحمن الرحیمچنین تحریفی در این آیه صورت پذیرفته بطوریکه برخی از مسلمین آنرا جزء آیههای قرانی می‌دانند و برخی آنرا از قران نمی‌دانند.

4 - تحریف لفظی به کاسته شدن یا ازدیاد آیه: تحریف به ازیاده قطعاً صورت نگرفته و هیچ فرقه‌ای از فرق اسلامی قائل به ازدیاد چیزی به قران نیست اما در تحریف به نفیصه یعنی کاسته شدن چیزی از قران که در واقع غرض از انعقاد بحث تحریف همین قسم است بین فرق اسلامی بحثی و گفتگویی واقع شده است معروف و مشهور بین تمامی فرقه‌های اسلامی این است که تحریف در قران واقع نشده است بزرگان شیعه چون مرحوم مصدق ، شیخ طوسی ، سید مرتضی ، طبری و دیگران رحمة الله علیهم مبسوطاً وارد این بحث شده‌اند واعتقاد شیعه را در عدم تحریف قران توضیح داده‌اند دانشمندان اهل سنت نیز تحریف در قران را نمی‌پذییرند و مشهور نزد آنان عدم تحریف قران است هر چند برخی از آنان از نسخ (نسخ در تلاوت )معتقدند ، این عده از اهل‌سنت ناخواسته قائل به نوعی از تحریف شده‌اند.اینک ما به ذکر بعضی از دلائلی که تحریف نشدن کتاب آسمانی را اثبات می‌کنند می‌پردازیم :

1 - گواهی تاریخ: قران از روز نخستمورد عنایت همگان ، بویژه مسلمانان بوده و هست ، پیامبر (ص) شخصاً محافظ قران بوده  و پیوسته دستور حفظ ، ثبت و ضبط آنرا می داد و مسلمانان موظف بودند آنرا ثبت و حفظ کنند و بدین منظور از آن نسخه‌های متعدد تهیه می‌کردند ودر خانه‌های خود در میان صندوق یا کیسه‌های مخصوص نگه‌دارید می‌کردند. از همان زمان مسأله حفظ قران رواج یافت و عده بیشماری به عنوان حافظان قران پیوسته در میان جوامع اسلامی جایگاه بلندی برای خود اختصاص دادند علاوه برثبت و ضبط قران در مصاحف ، نسخه‌های متعددی را تهیه ودر گستره‌ی کشور اسلامی پخش کردند. علاوه بر توده‌ی مردم ، نقش بزرگان و دانشمندان اسلامی در عنایت به این کتاب قابل توجه است . همواره این کتاب در علوم مختلف اسلامی پایه و اساس شمرده می‌شده‌است . هر دانشمند اسلامی در هر بعدی از ابعاد علوم اسلامی قدمی بر‌می‌داشت، راهنما و هدایت کنندة او قران بود.

2 - ضرورت تواتر قران: یکی از دلایل مهم دفع شبه‌‌ی تحریف ، مسألة ضرورت تواتر قران است شرط پذیرفتن قران ، چه درکل و چه دربعض متواتر بودن آنست . قران در هر حرف و هر کلمه و حتی در حرکات و سکنات نیز باید متواتر باشد، یعنی همگان (جمهور مسلمین ) ان را دست به دست و سینه به سینه به طور همگانی نقل کرده باشند . از این رو آنچه در زمینه‌ی تحریف گفته‌اند که فلان جمله از قران بوده ، چون با نقل آحاد روایت شده قابل قبول نیست و طبق اصل اسلام (لزوم تواتر قران ) مردود شمرده می‌شود و این اصل یکی از مسائل ضروری اسلام و مورد اتفاق علماست و اساساً خبر واحد در مسائل اصولی و کلامی فاقد اعتبار است و صرفاًدر مسائل فرعی و عملی اعتبار دارد.

 3 ـ مسأ‌‌له‌ی اعجاز قران: یکی دیگر از مسائلی که با شبه‌ی تحریف در تضاد است و با آن منافات دارد و یا روشنتر بگوییم آنرا قاطعانه نفی می‌کند ، مسألة اعجاز قران است . علما مسألة اعجاز را بزرگترین دلیل بر ردّ شبة تحریف دانسته‌اند ، زیرا احتمال زیادست . همانگونه که برخی از خوارج گفته‌اند که سوره‌ی یوسف تماماًبرقران افزوده شده است چون یک سرگذشت عاشقانه است وجایی در قران نداردویا کاستن ، آنگونه که صحابی بزرگوار عبدالله بن مسعود گمان برده است که دو سورة معذوتان دو دعای مبطل السحراند و جزء قران نیستند ، درباره قران منتفی است ، زیرا لازمه آن امکان هماوردی با قران است وایا بشر را یاری آن هست که همانند قران بیاورد به گونه‌ای که هرگز با آن منافاتی از حیث فصاحت وبلاغت وبیان و محتوی نداشته باشد ؟ هرگز ، خداوند در قران فرموده است :« قل لئن اجتمعت الانس و الجنُّ علی ان یأتو بمثل هذا القران لا یأتون بمثله و لوکان بعضهم لبعض ظهیرا». پس هرگونه گمان زیادت نقض یا تبدیل در کلمات قران ، با مسأله اعجاز در نظم موجود منافات دارد .

4 - ضمانت الهی: یکی از روشنترین دلایل برسلامت قران  و ردّ شبة تحریف ، ضمانتی است که خداوند عهده‌دار شده است که قران را پیوسته مورد عنایت خود قرار داده ، از گزند آفات مصون بدارد: « انا نحن الذکر و انا له لحافظون» : همانا ما قران را نازل کردیم و ما نیز حافظ آن خواهیم بود . آری مقتضای قاعده‌ی لطف نیز چنین است  زیرا قران سند زنده اسلام و دلیل استوار صحت نبوت است ، بایستی ازهر گزند آفات مصون و محفوظ بماند . هرگونه احتمال دستبرد به قران . یعنی تزلزل پایه و اساس اسلام که بر خلاف ضرورت عقل و دین است. البته همین قران که در دست مسلمانان است ، تضمین شده است و همین دلیل اعجاز است ،نه گونه که امثال حاجی نوری گمان برده استکه قران در لوح یا در سینه پیامبر و اوصیائش محفوظ مانده است ، زیرا هنری در آنگونه حفظ وجود ندارد ، هنر در حفاظت و حراست از این قران موجود حاضراست که خداوند با چنین جلال و عظمت از حراست آن یاد می‌کند ونیز می‌فرماید :

« وانه لکتلبً عزیزً لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلقه تنزیلً من حکیمٍ حمیدٍ ». این آیه از آیه پیش صریحتر است که قران پیوسته از کزند حوادث مصون بوده است ودر آینده نزدیک و دور نیز از پیشامدهای ناگوار در امان خواهد بود وهرگز چیزی آن را ضایع نخواهد کرد.بطلان،اموری است که قران را از اعتبار ساقط نمی‌کند.حمید است،پیوسته کارهای او مورد ستایش است.پس قرآنی که از یک چنین مقامی نازل شده باشد،آینده آن حساب شده و برای همیشه محفوظ است: انَّ الله لا یخلفُ المیعادَ 

5 - عرضه روایات بر قران: از دلایل دیگر سلامت قران در طول تاریخ ، روایتی است که پیامبر(ص)فرمود:( انَ علی کل حق حقیقه و علی کل صواب نوراً فما وافق کتاب الله فخذوه وما خالف کتاب الله فدعوه). برای رسیدن به هر حقی ، که آن حقرا آشکار می‌کند و برای پی بردن به هر درستی و راستی ، نوری وجود دارد که به آن راهنمایی می‌کند { و قران همان حقیقت و نوری است که روشنگر حقیقتهاو صوابها است }پس هر جه از احادیث با قران موافق باشد آنرا برگزیدند و هر چه با آن مخالف باشد واگذارید.

اکنون این پرسش مطرح می‌شود که اگر احتمال آن می‌رفت که قران مورد دست‌برد قرار گیرد و از اعتبار ساقط شود ، آیه‌های آن بود که معیار سنجش قرار گیرد و دلیل روشن برصحت و سقم روایات باشد؟هرگز ، قران بایستی همواره راه سلامت را در پیش داشته باشد تا بتواند اعتبار خویش را ثابت نگه دارد و معیار سنجش  حق و باطل باشد .

6 - نصوص اهل بیت: در زمینه‌ی نفی تحریف ، روایات خاصی از ائمه معصومین (علیهم السلام )در دست است که به طور کلی ، احتمال تحریف یا شبهه‌ی تحریف را در قران منتفی می‌سازد و شیعة امامیه به پیروی از اهل بیت معتقدند قران همواره از هرگونه تحریف مصون ومحفوظ بوده است .

اینک چند نمونه از این روایات : 

1 - در نامه‌ای که امام باقر (ع) به سعدالخیر نگاشته چنین آمده است : { و کان من نبذهم الکتاب ان اقامواد حروفه و حّر فواحدوده....}. و یک نمونه از پشت سر افکندن قران ، آن بود که حروف و کلمات آ‎ن استوار ، ولی حدود و احکام آنرا تحریف و تغییر می‌دادند . در این روایت از دستبرد به معانی و تفاسیر منحرف سخن به میان آمده است ، ولی الفاظ و عبارات قران همچنان دست نخورده است . درحدیث مشابه به جای تحریف حدود ، تفییع حدود آمده است :( و رجل قراء القران فحفظ حروفه و ضیّع حدوده): حفظ حروف - درستی تلاوت - نموده ولی حدود و مقررات آنرا تضییع نموده است .

2 - شیخ مفید از جابراو از امام باقر(ع) روایت میکند که فرمود : موقع ظهور حضرت مهدی (عج) به مردم قران می‌آموزد آنگاه مشکلترین کار در این امر مسأله ترتیب مصحف شریف است .زیرا ترتیب مصحف حضرت با ترتیب مصحف فعلی تفاوت دارد . این حدیث برآن دلالت دارد : قرانی که حضرت ارائه می‌دهد به جز در ترتیب و نحوة تألیف آیات و سورها ، هیچ گونه تفاوتی با مصحف موجود ندارد .

3- منشاء قول به تحریف: منشأ قول به تحریف ، روایاتی است که در کتب حدیثی اهل سنت و شیعه آمده است ، ظاهر آن روایات ، به تحریف کتتب دلالت دارد و همواره علماء و محققان شیعه و سنی ، درصدد چاره‌جویی بوده‌اند این روایات یا سندهای ضعیف وفاقد اعتبار دارند یا دلالت‌های نارسا و قابل تأویل در کتب اصولی و کلامی به طور کلی ، این روایات مردود شناخته شده است .

علامه شیخ محمد جوادبلاغی در مقدمه تفسیر آلاء الرحمن می‌گوید:در جمله روایاتی که حاجی نوری در این باره (قول به تحریف ) آورده است روایاتی وجود دارد که هرگز احتمال صدق آنها نمی‌رود . برخی با هم از نظر مفهوم بسیار اختلاف دارند که به تنافی وتعارض منتهی می‌گردند . بعلاوه سند بیشتر این روایات به کسانی برمی‌گرددکه علماء آنرا به ضعف‌گفتار ، فساد مذهب و جفا درروایت وصف کرده‌اند و یا برخی ازآنها به دروغگوی و دروغ‌پردازی شهرت دارند که هرگز روایت از آنان جائز نیست. گروهی حتی درباره‌ی ائمه حالت توقف داشته و با آنان دشمنی می‌کردند . این اوصاف خود کافی است که روایت این افراد ، قابل اعتماد نباشد. نهایتاًآیت الله معرفت نیز در کتاب علوم قرانِ خود می‌گوید:اینجانب با بررسی تمام این روایات ( قول به تحریف ) چه منقول از اهل سنت و چه منقول از شیعه ، چنین یافتم که این قبیل روایات که مایة طعن بر بشریت است غالباً مجعول وبدست دشمنان دین ساخته و پرداخته شده است یا آن که قابل تأویل به وجوه دیگراست و ربطی به مسألة تحریف ندارد .


برای مطالعه‌یبیشتر در این زمینه به منابع ذیل مراجعه نمائید :

1.البیان فی تفسیر القران ،آیت الله خوئی، بخش مربوطه

2.تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی، ج 12

3. صیانة القران من التحریف ، آیت الله معرفت

4.اُکذبة تحریف القران، رسول جعفریان


ســــمانه حســــن

سخن از فلسفه اعجاز از مباحث مربوط به علم کلام ، در بخش پیامبر شناسی است و ارتباطی با بحث های علوم قرانی ندارد . بنابراین پاسخ به این سؤال که چه نیازی به معجزه است و چرا پیامبران به اعجاز روی می آورند ، خارج از حوزة علوم قرانی است . در اینجا فقط به این نکته اشاره می کنیم که یکی از راه های شناسایی پیامبران راستین از مدعیان دروغین اعجاز بوده است .

(( رسولان و انبیا که از جانب خداوند مامور ابشار و تنذیر و  نشان دادن راه صحیح می باشند برای اثبات ادعای خویش یعنی مبعوث بودن از جانب خداوند با خود معجزاتی را به همراه دارند .این معجزات در واقع امور خارق العاده و خارج از قدرت بشر عادی هستند و ارتباط آورندة آن را با مبداء فیض یعنی خداوند اثبات می کنند چه اگر این ارتباط نبود آوردن چنین چیزی البته از بشر عادی ممکن نبود . ))

معجزات پیامبران یکنواخت نیست بلکه بستگی به زمان و مکان و نیز افکار انسانهای عصر بعثت دارد .

در زمانة موسی کلیم ( ع ) سحر وجادو رواج داشت . لذا خداوند معجزة این پیامبر را چیزی قرار داد که همة ساحران و جادوگران از آوردن مثل آن عاجز شدند و همه به عنوان عجز گفتند : « قالوا امنا برب العالمین ، رب موسی و هارون»

در زمانة حضرت عیسی ( ع ) اطباء ماهری چون جالینوس و امثال وی بیماران صعب العلاج را مداوا می نمودند . خداوند معجزه این پیامبر را شفای امراض لا علاج و زنده نمودن مردگان قرار داد تا همة اطباء سر خضوع فرود آورند .

« و از تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی قننفخ فیها فتکون طیراً باذنی و تبرئ الاکمه و الابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی »در زمانة پیامبر اسلام ( ص ) اشعار فصحاء و بلغاء عرب رواج خاص داشت شعر شاعرانی چون امرء القیس و ولیدبن ربیعه و ... بر سر زبان ها بود . و هر کس به وسیله‌ی کلامی فصیح و بلیغ مفاخر خود را بر می شمرد و آن ها را چون تابلو بر کعبه می آویخت و بدان فخر می فروخت .بنابراین خداوند معجزه‌ی آخرین رسولش را چیزی قرار داد که هم مطابق زمانه باشد و هم اینکه بتواند تا قیامت محفوظ بماند . چون او تنها پیامبر نبود بلکه آخرین پیامبر بود و معجزه وی بر خلاف سایر پیامبران بایستی محدود به زمان خاصی نباشد بلکه در هر زمانی و مکانی طراوت و تازگی و اعجاز آن باقی بماند. قران از ابعاد و زوایای مختلف معجزه است و اعجاز آن اختصاص به فصاحت و بلاغت ندارد .

برخی از این ابعاد را در قران خود به صراحت بیان نموده و در مورد آن ها تحدی کرده است ، مانند :

1-شخصیت‌پیامبر ( یونس 16 و نحل 103  و...)2-هماهنگی و عدم وجود اختلاف (نساء 82  و ...)3-خبرهای غیبی(هود 2 و قصص 58  و....)4-طرح مسائل دقیق علمی(حجر 22 و یس 36 و...)5-آفرینش های هنری قران که جنبة خیال انگیزی و صحنه پردازی و به تصویر کشیدن معانی گوناگون آن ( فصلت 26 و دخان 51 و 56 و...). ولی برخی دیگر از وجوه اعجاز وجود دارند که در مورد آن ها تحدی خاصی در قران صورت نگرفته است . این موارد مشمول آیات تحدی به صورت عام قرار می گیرند که عبارتند از :

اسراء  88 ، یونس  38 ، هود  11 ، طور  33 و34 ، بقره  23 و24  .

نا گفته پیداست که هیچ کس نمی تواند مدعی بررسی همه جانبة ابعاد اعجاز قران باشد ، چرا که مسلماً بسیاری از رموز و شگفتی های قران بر ما هنوز پوشیده مانده است . شاید بتوان گفت حصر و بر شمردن همة وجوه اعجاز قران و باز شناسی دقیق آن ها خود اعجازی دیگر است .


برای مطالعه‌ی بیشتر در این زمینه به منابع ذیل مراجعه نمائید :

1. تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی ، ج 1

2. التمهید فی علوم القران ، آیت الله معرفت، ج 4 و 5

3. البیان فی تفسیر القران ،ایت الله خوئی ، بخش اعجاز

4. مدخل التفسیر ، آیت الله لنکرانی ، بخش اعجاز

5. علوم قران ، آیت الله محمد باقر حکیم ، بخش اعجاز

6.اعجاز القران الکریم :http:/www.erols.com/ameen/amazingq.htm

7.اعجازالقران الکریم:http:/www.geocities.com/itmr/my-point.htm

 8.اعجاز القران الکریم:http:/users.erols.com/ameen/thrbook.htm


ســــمانه حســــن