بدون شک معجزه برای پیامبران - به ویژه اولو العزم- یک وسیله اثباتی به شمارمیرود تا سند نبوت و شاهد صدق دعوت آنان قرار گیرد و گواه آن باشد تا که ازجهان غیب پیام آوردهاند.لذا معجزهای که به دست آنان انجام میگیرد باید نشانهایاز«ما ورای الطبیعه»باشد، یعنی کاری انجام گیرد که طبیعت این جهان از عهدهانجام آن عاجز باشد، به همین جهت آن را«خارق العادة» توصیف میکنند، یعنیبیرون از شعاع تاثیرات طبیعی مالوف(عوامل طبیعی شناخته شده و معروف)قرارگرفته است.
اکنون این سؤال پیش میآید که معجزه یک ضرورت تبلیغی
استیا ضرورتدفاعی؟یعنی پیامبران دعوت خود را از همان روز نخستبا معجزه آغاز
میکنند، یا موقعی که با شبهههای منکرین رو به رو میشوند معجزه ارائه میدهند؟سیرهپیامبران
و صراحت قرآن بر امر دوم دلالت دارد.اساسا هیچ پیامبری از همان آغاز، دعوت خود را
با معجزه هم راه ننمود، ولی هنگامی که با منکران رو به رو گردید ودرخواست معجزه
نمودند - یا بدون در خواست و صرفا برای دفع شبهات آنانمعجزه آورده است.دعوت انبیا
عین صراحتحق است که با فطرت اصیل انساندم ساز و با عقل سلیم هم آهنگ
میباشد.چیزی را میگویند که فطرت و عقلبشری بیدرنگ و آزادانه آن را میپذیرد. و
بالحق انزلناه و بالحق نزل، ما قرآن را که عین حقیقت است فرو
فرستادیم (یعنی حقیقتی آشکار و انکار ناپذیر) و همین گونهفرود آمد». له دعوة الحق، خدا را دعوتی استحق و روشن». فتوکل
علی الله انکعلی الحق المبین، بر خدای خود تکیه کن.راهی که میروی حق
و آشکار است».
ذلک الکتاب لا ریب فیه، این کتاب جای تردیدی در آن نیست»، یعنی
آن اندازهشواهد صدق، آن را فرا گرفته که راه تشکیک و تردید در آن را بسته است.
لقد جاءترسل ربنا بالحق، پیامبران همگی حق آور بودند». یا ایها
الناس قد جاءکم الحق منربکم ، ای مردم!آن چه را که برای شما آمده
صرفا حقیقت آشکاری است». اللهالذی انزل الکتاب بالحق و المیزان، خداوندی که کتاب و شریعت را حقیقتی
آشکار ومعیار سنجش حق از باطل قرار داد». از اینرو در جای جای قرآن تصریح شده که صاحب نظران
اندیشمند، بیدرنگدعوت حق را میپذیرند و به ندای حقیقت لبیک میگویند.تنها
کسانی که حق راخوش آیند ندارند یا با مصالح موهوم خویش سازگار نمیبینند، آن را
نمیپذیرند، گر چه در دل به حق بودن آن اذعان و اعتراف دارند. و یری الذین اوتوا
العلم الذیانزل الیک من ربک هو الحق و یهدی الی صراط العزیز الحمید، دانش مندان اندیشمندبه خوبی در مییابند
آن چه بر تو نازل گشته، صرف حقیقت است و به سوی راه حقتعالی که عزیز و حمید است
هدایت میکند».مقصود از عزیز، یگانه قدرت قاهرهحاکم بر جهان هستی است و حمید به
معنای ستوده و پسندیده است. و لیعلم الذیناوتوا العلم انه الحق من ربک فیؤمنوا به
فتخبت له قلوبهم، تا دانش وران بدانند کهشریعت الهی محض
حق است و آن را باور دارند و دلهای شان در برابر آن خاشع وحالت نرمش پیدا کند». درباره فرهیختگان از ترسایان نجران در پیشگاه قرآن، با
ستایش از آنان، چنینگوید: و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من
الدمع مما عرفوا من الحق،همین که بشنوند آن چه را که بر پیامبر نازل گشته،
میبینی دیدگانشان (از شدتشوق و وجد درونی) لبریز از اشک گردد، زیرا حق را
دریافتهاند». آری، کسانی که حق ستیزند در برابر آن ایستادگی میکنند:
لقد جئناکم بالحق ولکن اکثرکم للحق کارهون ، ما آن چه که آوردیم حقیقت آشکاری است،
ولی بیشترشما حق را خوش ندارید». و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا ، گر چه (بازبان) آن را انکار نموده، ولی
در دل آن را شناخته، باور داشتهاند و این انکار ناشی ازحالت ظلم و استکبار آنان
است».لذا طبق منطق قرآن، هم واره حق آشکار است وباطل خود نما و برای پذیرفتن حق
دلیلی جز فطرت و حجتی جز خرد حاجتینیست.برای حق جویان و حقیقت پویان دلیلی
روشنتر از بیان خود حق نمیباشدو به حجت و برهان نیاز ندارد، زیرا حق، خود آشکار
است و فطرت پاک آن را پذیرااست.