کلمات
انتهایی آیات قران در هر سورهای ، آهنگی خاص و جاذب به قران میدهد این لحن جذاب
به صورتی است که با شنیدن آن حتی اگر آشنایی به مفهوم آن آیه نداشته باشد پی به
آخر آیه میبرد. علاوه اینکه آخر هر آیهای مناسبتی با صدر آیه و موضوع آیه دارد .
به عنوان مثال به انتهای آیات 66 و 67 سورهی انفال دقت کنید :
آیهی
66 : « ...والله مع الصابرین » صدر آیه پیرامون یاری خداوند از مجاهدین فی سبیل
الله است و در پایان میفرماید خداوند با کسانی است که صبر پیشه کنند .
آیهی
67 : « ...والله عزیزٌ حکیمٌ » صدر آیه پیرامون دستوری در جهاد است و میفرماید
شما دنیا را میخواهید و خداوند آخرت را سپس در ذیل آیه میفرماید اراده الهی برتر
است .
یا
در آیات 45 و 44 سورهی مائده خداوند میفرماید:
آیه
44 : « ...فااولئک هم الکافرون » صدر آیه در مورد اصول عقائد است ودر ذیل میفرماید
هر کسی آنچه از ناحیهی خداوند نازل شده نپذیرد کافر است .
آیه
45 : « ...فاولئک هم الظالمون » صدر آیه در مورد قصاص است ودر ذیل آیه میفرماید
هر کسی قصاص را رعایت نکند ستمگر است ، او به خود و دیگران ظلم نموده است .
در
اینجایک سؤال مطرح میشود و آن اینکه :اگر
انتهای هر آیهمناسبتی با کلمات قبل و صدر آیه دارد پس چرا برخی آیات صدر آنها مثل
هم ولی انتهای انها متفاوت است و یا در برخی آیات صدر متفاوت میباشد ولی انتهای
آنها یکی است ؟
در
جواب این سؤال باید متذکّر شد که این اختلاف خود برای تفهیم معانی جدید است اگر
آیاتی که صدر انها مثل هم است دارای ذیل همانند باشد معنای جدیدی را نمیفهمانند و
نیز آیاتی که ذیل واحد دارند اکر صدر آنها نیز مثل هم باشند مطلبی جدید را
القاءنمینمایند ، علاوه اینکه در این موارد هم با دقتی بیشتر نوعی تناسب در
ابتداء و انتهای آیات ملاحظه میشود.
انواع
فواصل
الف
) انتهای هر آیه با ابتدای همان آیه
کلمات
آخر آیات قران نسبت به آغاز آیات از نظر معنا و مفهوم بر چهار صورتند :
1.گاهی
انتهای آیه لازمهی ابتدای آیه است یعنی صدر آیه مقدمهای است برای ذیل آیه ، این
صورت را اصطلاحاً ( تمکین )یا مقدمهسازی مینامند.مثلاً: « اَوَلم یهدِ لهم کم اهلکنا من قبلهم ...افلا یسمعون» آغاز آیه در مورد هئایت است و یکی از موجبات هدایت گوش دادن به مواعظ میباشد و کسانیکه هلاک شدهاند بواسطه گوش ندادن آنها بعه مواعظ و پندها بودهاست . پس لازمهی گوش ندادن به اندرزها، هدایت نشدن و در نتیجه هلاکت است .
2.گاهی
آخر آیه از جنس اول آیه است ، این وجه را اصطلاحاً ( تقدیر ) یا صدور ذیل از
صدرگویند.مانند: « و هَبْ لنا من لدنک رحمة انک انت الوهّاب» دو
کلمهی وهاب و هب از یک ماده مشتق شدهاند .
3.گاهی
آخر آیه نتیجهی ابتدای آیه است یان صورت را اصطلاحاً ( توشیح) یا زینت دادن
انتهای نوشته گویند.مانند: «
و آیة لهم اللیل نسلَح منه النهار فاذاهم مُظلمون» نتیجه
گرفتن نهار یعنی روشنایی از شب یعنی ظلمت ، تاریکی و ظلمت است و اخذ نور ظلمت را
در پی دارد .
4.گاهی
آخر آیه معنای صدر آیه را تأکید مینماید و معنای تازهای را افاده نمیکند این صورت را در اصطلاح ( ایغال ) یا ( امعان ) گویند . مانند: «
یا قومِ اتّبعوا المرسلون اتّبعوا من لا یَستلکم اجراُ و هم مهتدون» (
هم مهتدون ) هدایت یافتن پیامبران را تأکید میکند نه اینکه اثبات هدایت کند زیرا
پیامبرانِ خداوند قطعاً هدایت شدهاند .
ب
) انتهای هر آیه با انتهای آیهی دیگر
کلمات
آخر آیات قران نسبت به آیات دیگر شش وجهند :
1.گاهی
کلمات آخر آیات از نظر وزن هماهنگ هستندولی سجع متفاوتی دارند،این وجه را
اصطلاحاً متوازن گویند.به مثال زیر توجه کنید :«
والسماء ذات الرجع ، والارض ذات الصدع»در
این دو آیه ( رجع ) و (صدع ) هم وزنند ولی سجع متفاوت دارند .
2.گاهی
کلمات آخر ایات از نظر وزن متفاوتند ولی سجع یکسان دارند این وجه را اصطلاحاً ( مُطرّف ) گویند.مانند: «
والَّیل و ما وسقٌ ، والقمر اذا اتَّسق»
3.گاهی
کلمات آخر آیات اغز نظر وزن و سجع یکسان هستند ولی از نظر معنا متضاد میباشند.مانند: «
انّ الابرار لفی نعیم ، وان الفجّار لفی جحیم»
4.گاهی
آخر آیات از نظر وزن و سجع یکسان هستند و معنای هماهنگی دارند این وجه را اصطلاحاً
( متوازی ) گویند.مانند: «
فیها سُررٌ مرفوعة . و اکوابٌ موضوعةٌ»
5.گاهی
کلمات آخر آیات از نظر وزن و سجع یکسانند علاوه اینکه در تعداد کلمات مساوی میباشند
این وجه را اصطلاحاً ( متماثل ) مینامند.مانند: «
کلا انَّ الکتاب الفجار لفی سجّین ، وما ادرئک ما سجین»«
فاما الیتیم فلا تقهر، واما السائل فلا تنهر»
6.گاهی
کلمات آخر آیات سجع یکسان دارند و علاوه اینکه از حروف نزدیک بهم ایجاد شدهاند
این وجه را اصطلاحاً ( متقارب ) گویند . مانند: «
ق ، والقران المجید ...فقال الذین الکافرون هذا شئٌ عجیب»
در
پایان این مبحث لازم است به این سؤال پاسخ داده شود که آیا در قران سجع وجود دارد
؟ سجع
در قران در اصطلاح علم بدیع نثری را گویند که وزن و آهنگی یکنواخت داشته باشد برخی
وجود سجع در قران را نمیپذیرند و آن را عیب میپندارند و میگویند در سجع معنا
تابع لفظ است به عبارت دیگر در نثر مسجّع اصل الفاظ است نویسنده در مرحلهی اول
الفاظِ متن خود را میآورد ودر مراحل بعد به معانی آن توجه دارد و چنین چیزی در
قران محال است . قران کلام وحی است و دارای عمیقترین معانی است. به
نظر میرسد ، هم احساس این برهان و هم نتیجه آن صحیح نباشد زیرا :
اولاً: وجود سجع در نثر هر چند گاهی مستلزم تبعیّت معنا از الفاظ است ولی همیشه چنین نیست
. در قران مسئله بر عکس است ، کتاب وحی بالاترین و ژرفترین معانی را در قالب
الفاظی جذب قرار داده است ، عمق معنا و جذابیت الفاظ در قران موجب پدیدآمدن اثری
شده است که تا قیام قیامت تأثیر خود را در قلوب انسانهای هر عصر باقی میگذارد ،
واین خود یکی از موارد اعجاز قران است .
ثانیاً: موارد سجع در قران کم نیست و بهترین دلیل برای اثبات هر چیز ، وقوع آن است . ما به
برخی از موارد سجع اشاره کردیم، اینک به آیاتی نیز توجه فرمائید :
«
و القِ ما فی یمینک تَلقفُ ما صنعوا انما صنعوا کید سحرٍ و لایُفلحُ الساحر حیث
اَتی»
« فاَلقی السحَرةً قالوا آمنا بربِّ هارون و
موسی»
« قالوا آمنا برب العالمین ربِّ موسی و
هارون»
میدانیم
حضرت موسی (ع) یکی از پیامبران بزرگ الهی است.وی برای دعوت فرعون به سوی حق،یک
همکار از خداوند میطلبد و خدا وزارت هارون را تأئید میکند :
«
واجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی»
هارون
هر چند بعد از ارتحال حضرت موسی (ع) خود اساساً هدایت مردم را عهدهدار بود اما در
زمان حیات وی ، در مرتبهای بعد از او قرار داشت،لذا علی القاعده بایستی اسم او
همواره بعد از اسم موسی (ع) قرار بگیرد همانطوریکه در آیات سورهی شعراء این قاعده
جاری شده است ولی ما میبینیم در سورهی طه بر خلاف این قاعده،نام هارون مقدم
شده است . چرا ؟
یکی
از علل این تقدیم و تآخیر شاید این جهت باشد که در سورهی طه فاصله ، ( الف مقصوره
) است و لذا موسی مؤخر شده است.( اتی - موسی ) ودر سورهی شعراء ، فاصله نون است
و بهمین جهت موسی مقدم شده است. ( العالمین- هارون )