دانشـنامه موضوعی علوم قـرآن و حدیث

موضوعات مطالب

۹۶ مطلب با موضوع «علوم قرآن» ثبت شده است

الف) تعریف

در این فصل بحث در مورد یکی از مسائل مهمی است که با تدریجی ‌بودن نزول قران ، ارتباط تام دارد که از آن به سبب نزول یا شأن نزول تعبییر می‌شود .به طور کلی آیات به دو دسته تقسیم می‌شود :

اول: آیاتی که بدون سبب خاص و تنها به خاطر هدایت و ارشاد عموم مردم نازل شده‌اند .

دوم:آیاتی که نزول آن به انگیزه‌ای خاص بوده‌است . بسیاری از آیات ویا سور قران ناظر به‌حوادث واتفاقاتی بوده‌است که در طول مدت بعثت پیامبر به وقوع ‌می‌پیوسته‌و یا سؤالاتی از ان حضرت می‌شده ودر حقیقت زمینه‌هایی بوجود آمده تا آیه یا آیات بلکه سوره‌ای نازل گردداین شرایط و زمینه‌ها را سبب یا شأن نزول آیه نامند.به عنوان مثال در آیه 158 بقره ( فلا جناح علیه ان یطوّفَ بهما...) ظاهر آیه بدون ملاحظة شأن نزول این است که سعی بین صفا و مروه جایز است ولی با توجه به‌اینکه عرب جاهلیت بر دو قلة صفا و مروه دو بت گذاشته بو‌دند و هنگام سعی آنها را لمس می‌نمودند ولذا مسلمانان در اعمال حج اکراه داشتند که سعی را انجام دهند . بر این اساس آیه می‌فرماید شما را باکی نیست در انجام سعی،یعنی شما اکراه نداشته باشید، سعی‌خود را انجام دهید ، واین تنها بیان‌جوازسعی‌نیست بلکه از این بیان‌وجوب‌سعی استفاده‌می‌شود.

ب ) فواید شناخت اسباب نزول

اول: شناخت علت وفلسفه‌ای که باعث تشریع حکمی در قران گردیده است .

دوم :هر سخن در مواقع مختلف ، معانی مختلفی می‌دهد و برای دک درست سخن، فهمِ جهات خارجی و قرائن دیگر نیز لازم است . تشخیص این که مراد سخن ، استفهام ، توبیخ ، سرزنش، تأکید ،واحیایاً استهزاء است بستگی به چگونگی بیان آن و قراین و امارات دیگر دارد. شناسایی سبب نزول نیز مانند دیگر قراین و امارات برای درک معانی و کلام خداوند ضروری است.

سوم : گاه در آیه‌ای ویادرحکمی‌توهم‌حصر می‌رود وبیان‌سبب نزول موجب‌دفع‌چنین‌توهمی‌می‌شود.

چهارم: اساساً تفسیر آیات قران بدون وقوف بر داستان نزول آن امکان ندارد . در حقیقت این فایده را می‌توان ملخّص و نتیجة فواید دیگر دانست.

ج) عمومیت لفظ یا خصوصیت سبب

گر‌چه این بحث ، بحث اصولی است و باید در جای خود مطرح گردد اما مفسران به پیروی از علمای علم اصول در زمینة روایتی که برای آیاتن ، مشاهدة نزول‌خاصی را بیان می‌کنند گفته‌اند که انچه مهم است نص قرانی است که معناع عام و فراگیر دارد . اگرآیه‌معنای عامی داشته باشد گرچه سبب خاصی باعث نزول آن شده است تنها به افراد مربوط به ان سبب محدود نمی‌گردد، بلکه شامل افراد سبب‌و غیر سبب نیز می شود . جلال الدین سیوطی در الاتقان می‌گوید: « عموم لفظ معتبر است چرا که آیاتی در اسباب خاصی نازل شده‌است ولی در عمومیت مفاد آن آیات اتفاق نظر وجود دارد مثل نزول آیه ظهار در شأن سلمة بن صخر وآیة لعان در شأن هلال بن امیّه‌است» اساساً اگر مفادآیات را مختص به مورد نزولش بدانیم بسیاری از آیات قران کریم کاربرد خویش را از دست می‌دهند و در قران کتابی مربوط به گذشتهاگشته پیامی برای آیندگان ندارد .

د) میزان اعتبار روایات اسباب نزول

تا اینجا اهمیت و مدجلیت شأن نزول را در فهم آیات قران دانستیم اینک لازم است از این‌نکته بحث‌کنیم که شأن نزول‌هایی‌ذکر شده برای آیات و سورها تا چه حد قابل اعتماد و اعتنا هستند ،در این زمینه به چند مطلب ذیل توجه فرمایید :

1 - میدانیم تفاسیر شیعه و سنی پیرامون بسیاری از ایات قران شأن نزولهای مختلفی نقل کرده‌اند این شأن نزول‌ها اگر مستند به پیامبر(ص)یا معصومین(ع) باشند به منزلة اخبار و احادیث می‌باشند و بنابر این تا تمامی سلسله‌ی اسناد آنهادر کتب رجالی توثیق نشده‌باشد قابل اعتماد نبوده و مطلبی را اثبات یا نفی نمی‌کند و البته اگر مستند به آنان نباشند بدون تردید بعنوان دلیل و مدرک قابل اعتماد نخواهند بود .

2- علاوه بر توجه به‌اسناد شأن نزول‌ها نکته‌ی مهم دیگر اختلاف شأن نزول‌های ذکر شده‌با هم است برای یک آیه ، چندین شأن نزول ذکر شده‌است که با هم تفاوت دارند .شأن نزول‌های مخالف و متفاوت گویای این مطلب است که در واقع شأن نزول نبوده‌اند بلکه حوادث ووقیعی بوده‌‌اند که بعداً اتفاق افتاده است و چون آنهارا مطابق آیات دیده‌اند در کنار هم ذکر کرده‌اند .

 3ـ برخی از شأن نزول‌ها از طریق علماء ودانشمندانِ یهودی وارد شده‌اند و بدیهی است که اینها جز ضربه زدن بر پیکر معانی آیات قران نداشته‌اند ، آنها ازاین راه می‌خواستند ذهن مسلمین را از معنای اصلی ایه منصرف کنند و افکار مسلمانان را با مفاهیم جزئی مشغول نمایند و حداقل در فهم معنای حقیقی آیات تشکیک ایجاد کنند .

4 - در زمان حکومت بنی امیه ، عناد با اهل البیت (ع) شدت گرفته بود تا حدی که برخی ازبظاهر مسلمانان ، لعن وسبّ مولای موحدان حضرت علی بن ابیطالب (ع) را واجب شرعی می‌شمردند در آن عصر عده‌ای بر این تلاش بودند تا آیاتی را در شأن اهل بیت نازل شده بود تفسیر به رأی نموده و احادیثی را بعنوان شأن نزول جعل کنند تا حداقل اتقان شأن نزول اصلی را بشگنند لذا ودر کنار بسیازی از ایاتی که در شأن حضرت امیر (ع) نازل شده‌ است این کلمات نیز گنجانده شده است  (نزلت فی ابی بکر ) (نزلت فی عمر )یعنی این آیه در مورد ابی بکر و عمر نازل شده است .

5 - یکی از مدرکهای پذیرفتن شأن نزول‌ها عقل است ، در برخی ازشأن نزولهای نقل شده ار طریق اهل سنت ضروریات دینی نادیده گرفته‌شده است و مقدسات مذهبی هتک گردیده است . طبیعی است شأن نزول چنین اوصافی داشته باشد از جعلیات و موضوعات است و بایستی دور ریخته شود. جلال الدین سیوطی درمقام حل این مسئله این مشکلات برآمده و از اعتبار روایات دفاع نمایند ومی‌گوید:بسیاری از مفسرین برای تزول یک آیه ، اسباب متعددی را ذکر کرده‌اند که‌در این مورد باید به تعبییر آنها نظر نمود :

الف) اگر روایتی بگوبد این آیه ( نزلت فی کذا ) و روایت دیگر بگوید : (نزلت فی کذا ) و مسألة دیگری را ذکر نماید مراد تغییر آیه است نه سبب نزول و اگر لفظ آیه شامل هردو شود میان دو قول تنافی وجود ندارد ، این موارد نباید در اسباب نزول درج گرددو بلکه لازم است در تألیفات احکام‌القران ثبت شود .

ب) اگر یک روایت تعبیر کند ( نزلت فی کذا ) و دیگری به ذکر سببی خاص بر خلاف آن تصریح نماید همین مورد اعتماد است واولی استنباط می‌شود .

ج) اگر روایتی سببی را و روایت دیگر سبب دیگری را ذکر کنند در صورتی که سند یکی ازآندو صحیح باشد همان قابل اعتماد است .

د) اگر صحت سندِ هردو یکسان باشد به واسطه مرجّحاتی نظیر شاهد ماجرا بودن یک راوی ، یکی را بر دیگری ترجیح می‌دهیم .

ه) اگر فاصله زمانی میان اسباب زیاد باشد ، در این صورت باید قائل به تعددو تکرر نزول باشیم .

علامه‌طباطبایی‌در کتاب قران در اسلام در بررسی و تحلیل روایات اسباب نزول به دلایلی حجیت آنها را مورد تردید قرار می‌دهد :

اولاً از بسیاری از سیاق آنها پیداست که راوی ارتباط نزول آیه را در مورد حادثه و واقعه به عنوان مشافمه و تحمل و حفظ به دست نیاورده بلکه قصّه‌را حکایت می‌کند ، سپس آیاتی ر که از جهت منا مناسب قصه است ، به قصه ربط می‌دهد ودر نتیجه سبب نزولی که ذکر شده ، سبب نزول‌نظری و اجتهادی است ، نه سبب نزولی که از راه مشاهده و ضبط بدست آمده باشد .

گواه این‌سخن آنست که در خلال این روایات ، تناقض‌بسیار به چشم می‌خورد . به این معنا که در بسیاری از آیات قران در ذیل‌هر آیه ، چندین سبب نزول مناقض‌همدیگر به‌نقل‌شده‌که هرگز با هم جمع نمی‌شوند . حتی‌گاهی از یک شخص مانند ابن عباس در یک آیه چندین سبب نزول روایت شده است . در این‌جا باید براین نکته اشاره کردکه سخن علامه مبتنی بر این سخن واحدی است که گفته است :

سخن‌در زمینة اسباب نزول‌جز به روایت و شنیدن ازآنانکه شاهد وواقف برنزول‌آیات بوده‌اندمجازنیست. علامه در ادامه می‌گوید :« ورود این اسباب نزول متناقض ، یکی از این دو عمل را بیشتر ندارد : یا باید گفت این اسباب نزول ، نظری هستند نه نقلی محض ، ویا باید گفت همة روایات ویا بعضی از آنها جعل گردیده‌اند بارخداد چنین احتمالی ،روایات اسباب نزول اعتبار خود را از دست‌میدهد وحتی صحیح بودن خبر از جهت سند ، سودی نمی‌بخشد ،زیرا احتمال دسیسه یا اعمال نظر در جای خود باقی است».

ثانیاً ثابت شده است که در صدر اسلام مقام خلافت از ثبت حدیث و کتابت آن شدیداً منع می‌کرد واین ممنوعیت تقریباً تا پایان قرن اول ادامه داشت . این رویه راه نقل به معنارا بیشتر از حد ضرورت به روی راویان و محدثان باز کرد . تغییرات اندک که در هر مرتبه‌ی نقل روایت پیش می‌آمد کم‌کم روی هم انباشته می‌گردید ، به طوریکه گاهی اصل مطلب از میان می‌رفت .انسان گاهی به روایاتی بر می‌خورد که در قصه‌ای که مشترکاً به شرح آن میپردازند، هیچ وجه مشترکی ندارند.حال چه باید کرد ؟ آن همه فوایدی که برای اسباب نزول ذکر کردیم با واقعیت وجود روایات  جعلی یا حدسی و اجتماعی چگونه بکار می‌ایند ؟ حق اینست که اگر خبر و روایت ، متواتر ویا قطعی الصدور بود به مفاد آن ترتیب اثر می‌دهیم و اگر چنین نبود آن روایت را به آیة مورد بحث عرضه می‌کنیم و در صورتی که مضمون‌آیه قراینی که در اطراف آیه موجود است با آن‌سازگار بود به‌روایت سبب نزول اعتماد می‌نماییم وبدین ترتیب اگر چه مقدار زیادی از روایات اسباب نزول از درجةاعتبار ساقط میگردنند اما باقیمانده معتبر وقابل اعتنا است .


برای مطالعه‌ی بیشتر به منابع ذیل مراجعه نمائید:

 1. ابن شهر آشوب ، محمدبن علی ، اسباب النزول

 2. اسباب نزول ، دکتر حجتی

 3. لباب النقول فی اسباب النزول ( کاوشهایی در علوم قران ) چاپ اول ، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی

  4.اسباب النزول ، واحد نیشابوری ، ترجمه‌ی محمد جعفر اسلامی ، بنیاد علوم اسلامی، 1362

ســــمانه حســــن

الف) نزول دفعی:

پس از آنکه معلوم گردید آیات دلالت کننده بر نزول قران در ماه رمضان ارتباطی با مسأله بعثت ندارد این پرسش مطرح می‌شود که نزول را که قران از او سخن گفته چه نزولی بوده است؟ این احتمال وجود دارد که قران نزولهای گوناگونی داشته باشد ، چرا که در بسیاری از روایات شیعه وسنی چنین امری مورد تأکید قرار گرفته‌است . جلال‌الدین‌سیوطی در الاتقان می‌گوید :در نحوة انزال قران در لوح محفوظ سه قول وجود دارد .قول اول که از همه صحیح‌تر ومشهورتر است‌قران‌به‌صورت یکپارچه در شب قدر به آسمان دنیا نازل شده است و سپس به تدریج در مدت 20 یا 23 یا 25 سال ( به حسب اختلافی که در مدت اقامت پیامبر در مکه بعد از بعثت وجود دارد ) نازل گشته است . قول دوم : قران‌در شب 20 یا 23 یا 25 از هر ماه رمضان به آسمان دنیا نازل شده است به طوری که در هر شب قدر خداوند مقدارآیاتی‌را که نزول انرا در طول سال مقدر فرموده نازل می‌کرده است و بعد همین آیات در طول سال نازل می‌شده‌اند . قول سوم : مراد از نزول قران‌ در ماه‌رمضان ،  ابتدای نزول آن بوده که به‌ تدریج پس از آن به صورت متفرق ، آیات قران نازل‌شده‌است.

مرحوم طبرسی‌ ( رضی‌الله‌عنه ) ضمن تفسیر سورة قدر به نقل از ابن عباس مینویسد خداوند متعال قران را یکباره در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل کرد وسپس جبرائیل آنرا قسمت به قسمت به صورت پنج یا ده آیه و یا کمتر و بیشتر وحتی به صورت یک آیه در مدتی حدودبیست‌سه سال از جانب خدا بر پیامبر (ص) نازل گردانید. علامه طباطبایی در این زمینه نظریة دیگری دارد که خلاصه آن چنین است :از تدبردر آیات مربوط به نزول قران در شب قدر از ماه رمضان و تعبیر انزال در هر سه آیه در مقابل تنزیل بر‌می‌آید که نزول دفعی از قران مراد است (باب تفعیل برای کثرت به کار می‌رود بر خلاف افعال) واین به این خاطر است که‌قران دارای حقیقتی فوق فهم عادی است ماست . 

« کتابٌ احکمت آیاته ثمّ فصّلت من لدن حکیمٍ خبیر » : کتابی است که آیات آن استحکام یافته سپس از جانب حکیمی آگاه به روشنی بیان شده‌است .در آیه احکام در مقابل تفصیل قرار گرفته است ومعنای ان عدم تفصیل است . یعنی قران در یک مرحله اجزا و فصول نداشته است و این تفصیل و جزئیات آیات که اکنون در قران مشاهده می‌شود پس از مرحلة احکام است .آیات 53 اعراف و 39 یونس به همین مطلب دلالت دارند و از همة این آیات واضحتر آیات 4-1 سورة زخرف است :(حم والکتاب المبین ـ انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون ـ انه فی امّ الکتابِ لدینا لعلیٌّ حکیم)

این آیات بیانگر این امر است که کتاب مبین در ام الکتاب ، لفظ عربی نبوده و تفصیل واجزا نداشته وتنها برای فهم بشر به لسان عربیدر آمده است .این آیات وآیات دیگرموجب می‌گرددکه ما بگوییم مراد از انزال قران در ماه رمضان انزال حقیقت کتاب آسمانی به قلب مبارک پیامبر به صورت یکمرتبه و دفعی می‌باشد . همانگونه که قران مفصل به تدریج در طول‌مدت‌نبوت بر قلب پیامبر نازل گشته است .علامه آیة «ولا تجعل بالقران من قبل ان یقضی الیک وحیه »

 و آیة « لا تحرّک به لسانک لتجعل به انَّ علینا جمعه وقرآنه »را دلیل بر این می‌داند که چون حقیقت قران بر قلب پیامبر نازل شده بود پیامبر نوعی آگاهی نسبت به آنچه به او نازل می‌شده داشته است و به همین جهت از تعجیل در قرائت قران قبل از پایان یافتن وحی نمی‌گردیده است . ابوعبداالله زنجانی در کتاب‌تاریخ القران خود می‌‌گوید : روح قران که اهداف عالی قران است و جنبه‌های کلی دارد در آن شب بر قلب پاک پیامبر (ص)تجلی یافت ( نزل به الروح الامین علی قلبک )سپس در طول سالها بر زبان پیامبر ظاهر شد . ( و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث ونزلناه تنزیلاً)

 ب) نزول تدریجی :

اما در مورد نزول تدریجی قران صرف نظر از این که از نظر تاریخی بدیهی و قطعی است که آیات قران در زمینهاو مناسبتها‌ی مختلفی نازل گشته است آیاتی از قران نیز تدریجی بوذن نزول را بیان می‌کند مانند سورة اسراء آیه106 و سورة فرقان آیة 32 ، اینک با مقایسه میان دو گروه از آیات یعنی آیات‌مربوط به نزول کلی قران در ماه رمضان و آیات مربوط به نزول تدریجی آن معلوم می‌گرددکه هیچ‌گونه تنافی و تضادی‌درمیان‌آنها نیست بلکه هر گروه ناظربه نوعی از نزول قران میباشد.

به اقتضای مسائل روزمرة اقتصادی ویا حوادثی نظیر جنگ و صلح حکم حرحادثه‌ای در نزول تدریجی قران کریم بیان می‌گردد. ودیگر نزول دفعی‌معنا نداشته است و وقتی حقیقت قران‌وکتاب مبین‌مطرح بوده نزول دفعی قران جلوه نموده است.

حکمت نزول تدریجی قران :

حکمتهای متعددی برای نزول تدریجی‌قران ذکر نموده‌اند که ما به عنوان نمونه برخی از آنها را که دکتر سید محمد باقر حجتی در کتاب پژوهشی درتاریخ قران خودآورده ذکر می‌کنیم :

1- دواعی و مقتضیات و حوادثی که متعاقباً رخ میداد واقتضا می‌کرد که قران نیز تدریجاً و گام‌به ‌گام ِ همان حوادث نازل گردد.

2- طبق آیات 32و33سورة فرقان پیوستگی و ادامة تدریجیِ نزول قران یکی از عوامل ثبات و پایداری پیغمبر(ص)در مسئله دعوت او به شمار می‌رفت وباعث دلگرمی آن حضرت می‌شد .

3- نزول تدریجی قران این امکان را برای پیامبر و مردمِ همزمان اوفراهم میآورد تا بتواند قران را حفظ نمایند زیرا پیامبر(ص) امّی بود یعنی          نه می‌خواند و نه می‌نوشت .

4- اگر قران به صورت جمعی و یکباره نازل می‌شد و احکام و قوانین آن دفعه به مردم ابلاغ می‌گشت،زیر بار وظایفی که قران باضوابط  خاصی آنرا مشخص کرده بود نمیرفتند.

 5- یکی دیگر از حکمت‌های دیگر نزول تدریجی آیات قران این است که نزول قران با چنین کیفیتی فرصت بهتری برای‌تأمل در مضامین و           محتوای آیات را برای مردم فراهم می‌ساخت تا با بصیرتی عمیق‌تر در آیات الهی مطالعه کنند(با توجه به این که بیشتر مردم امّی بودند) .

6- دیگر آنکه بعضی از آیات قران ناسخ بعضی دیگر بوده‌است و این معنی لازم بود که خداوند مردو را برای مدتی به عمل و یا ترک عمل در        مورد امری موظف سازد وپس از مدتی به مقتضای حکمت احکام را با فرمان دیگر حکم ثانوی تغییر دهد.


برای مطالعه‌ی بیشتر به منابع ذیل مراجعه نمائید :

1.  تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی ، ج 2 ،

2.  قران در اسلام ، علامه طباطبایی

3. التمهید عی علوم القران ، آیت الله معرفت ،ج 1 ، ص 105 - 124

4. تاریخ قران دکتر رامیار

5. تاریخ قران ، دکتر حجتی

6. الاتقان فی علوم القران ، جلال الدین سیوطی

ســــمانه حســــن

قران مجموعه سوره‌ها‌ی نازل شده بر پیامبر است . که پیش ازهجرت وپس از هجرت‌درمناسبتهای مختلف و پیش‌امدهای گوناگون به‌طور پراکنده نازل‌شده است سپس‌گرد‌اوری‌شده وبه‌صورت مجموعة کتاب در‌امده است . نزول قران تدریجی بوده است ، آیه‌آیه و سوره و سوره وتا آخرین سال حیات پیامبر ( ص ) هر‌گاه پیش‌آمدی رخ‌میداد یا مسلمانان با مشکلی روبرو می‌شدند در ارتباط باآن پیش‌آمدیا برای رفع آن مشکل‌یا احیایاً پاسخ‌به سؤال‌های‌مطرح شده مجموعه‌ای از آیات یا سوره‌ای‌نازل می‌شد . این مناسبت‌هاوپیش‌امدهارا اصطلاحاً اسباب نزول گویند. که دانستن آنها برای بسیاری از ژآیات ضروری است . این نزول پراکنده قران را از دیگر کتب‌آسمانی‌جدا می‌سازدزیرا صحف ابراهیم( ع)و الواح موسی(ع) یکجا نازل‌شد‌‌وهمین‌امر موجب عیب‌جویی مشرکان گردید :« وقال‌الذین‌کفرو‌لولا‌نزّلَ‌علیه‌القران‌جُملة‌واحدةً »جواب‌آمده«کذلک‌لَنثبّتَ‌به‌فؤادک و رتّلناه ترتیلاً»در جای دیگری می‌گوید: « و قُرآناً فَرقناهُ لِتقر،هُ علی الناس علی مُکث ونزلناه تنزیلاَ » به طوری که از قران استنباط می‌شود حکمت تدریجی بودن نزول قران آنست که پیامبر اکر(ص) ومسلمانان احساس کنند همواره مورد عنایت خاص خدا قرار دارند و پیوسته رابطه آنان با حق تعالی استوار است و این تداوم نزول باعث دلگرمی و تثبیت آنان را فراهم می‌سازد :

 « واصبر لحکم ربک و انّکَ باعیُننا ...»

آغاز نزول قران :

شهررمضان الذی انزل فیه القران

انا انزلناه فی لیلة مبارکة

انا انزلناه فی لیلة القدر

پس آغاز نزول در ماه مبارک رمضان و شب قدر بوده است . شب قدر نزد امامیه مردد میان دو شب است ، شب 21و23 ماه مبارک رمضان ، شیخ کلینی از حسّان بن مهران روایت کرده است که می‌گوید : از امام صادق ( ع ) پرسیدم شب قدر کدام است ؟ فرمودند : آن در یکی از دو شب 21 و 23 جستجو کن .زراره از امام صادق ( ع) روایت کرده است که فرمودند : شب 19 شب تقدیر است و شب 21 شب تعین است و شب 23 شب ختم و امضای امر است . شیخ صدوق می‌گوید : مشایخ ما اتفاق نظر دارند که شب قدر شب 23 است.می‌دانیم که پیامبر در چهل سالگی ( 610 یا 611 میلادی ) در شهرمکه‌به‌رسالت‌مبعوث گردید.ونیز می‌دانیم که آغاز بعثت در غار حرا بوده است با نزول آیاتی از سوره‌ی علق‌ همراه بوده است و میان‌مسلمانان در این مسئله اتفاق نظر است اما در این که بعثت در چه زمانی رخ داده است نظرها متفات است وهمین باعث اختلاف درزمان نزول قران گردیده است. شیعه متقد است که بعثت در 27 رجب اتفاق افتاده است به دلیل روایات متعددی که از عترت طاهره در این زمینه موجود است . 

از جمله :شیخ طوسی در امالی خود رویتی را از اما صادق ( ع ) نقل می‌کند که فرمود در روز بیست‌وهفتم رجب نبوت‌بر رسولخدا نازل‌شد هر که اینروز را روزه بگیرد ثواب‌کسی را دارد که شصت ماه روزه گرفته باشددانشمندان اهل سنت برای اثبات بعثت در ماه رمضان‌به آیات سوره‌های بقره ، دخان و قدر استنادنموده‌اند  درپاسخ بایدگفت : اولاَ آیات سه‌کانه‌فقط برزمان‌نزول قران دلالت دارند اما محل نزول در این آیات مشخص نگردیده‌است . واین مسأله که مراد ازاین نزول همان نزول در غار حرا باشد از هیچ یک از آیات فوق بدست نمی‌آید . انیاَ آیات 185 بقره و اول سوره قدر دلالت بر نزول همة قران‌در ماه رمضان و شب قدردارد .‌ دلالت آیه سوم سوره دخان به نزول یکپارچة قران صریح‌تر و روشن‌تر است .

« حم والکتاب‌المبین ، انا انزلناه فی لیلةٍ مبارکةٍ » در این آیه مرجع ضمیر در الزلناه کتاب است که قران سوگند خورده است وبه روشنی دلالت دارد که‌مجموعةآیات قران وکتاب‌الهی مورد نظر است .درحالتی‌که در آغاز بعثت تنها پنج ایه از سورة علق نازل گشته است . بنابر این نمی‌توان گفت این آیات ناظر بر مسأله بعثت پیامبراند.

نویسندة کتاب ارزشمند التمهید مشکل را به گونه‌ای دیگر حل نموده است و می‌گوید : بر اساس روایات اهل بیت بعثت پیامبر در ماه رجب‌اتفاق افتاده است ولی نزول قران به عنوان‌کتاب آسمانی و قانون جاودانه الهی پس از سه سال فاصله بر پیامبر نازل گشته است. دراین سالهاپیامبر دعوت مخفیانه داشت که روایات فراوانی دراین زمینه وجود دارد . پس از گذشت سه سال از بعثت آیات 96 و 94 سورة حجر نازل گردید :«  فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین »و « انا کفَیناک المستهزئین » از این زمان به بعد نزول پیوسته قران آغاز گردید. ازطرف دیگرروایاتی وجوددارد که مدت نزول قران را بیست سال‌ذکر می‌کنند .نتیجه می‌گیریم که آغاز نزول قران از آغاز بعثت ، سه سال فاصله داشته است‌در شب قدر بوده است ‌.

ســــمانه حســــن

اتصال وارتباط غیبی میان پیامبران وخداوند که ما آن را وحی می‌نامیم به‌سه صورت امکان پذیر است :

« وَما کان بشرٌ ان یکلّمه الله الا وحیاً او مِن وَراء حجابٍ او یُرسل ‌رَسولاً..» طبق این آیه وحی‌بر سه نوع است :

1- گفتار خدایی که هیچ واسطه‌ای میان خدا و خلق نباشد.

2-گفتار خدایی که از پشضت حجاب شنیده می‌سود مانند شجرةطور که موسی ( ع) سخن خدا را میشنید ولی از ناحیة آن .

3ـ گفتار خدایی که‌ملکی آن را حمل نموده بهبشر می‌رساند .

وحی قرانی فقط از دو قسم 1 و  3  بوده است .« انا سنلقی علیکَ قولاً ثقیلاً »و « وکذلک اوحینا الیکَ روحاً مِن امرِنا»                      

دشوارترین نوع وحی وحی مستقیم بوده است که‌امین‌الاسلام‌طبری در ذیل آیه 5 سورة مزمل روایتی نقل می‌کند که حارث‌ابن هشام از پیامبر پرسید: وحی چگونه بر شما نازل‌می‌شود ؟ فرمود گاهی مانند صدای زنگ میآید واین شدیدترین حالت وحی بر من‌است که مرا کوفته و خسته می‌کند و در این حال همة گفته‌ها را حفظ می‌کنم وگاه فرشته‌ای را به صورت مردی متمثل‌شده آنچه می‌گوید حفظ‌می‌شود. 


برای مطالعه‌ی بیشتر می‌توانید به منابع زیر مراجعه نمائید :

 1.  تفسیر المیزان ج12ص 292 و ج 8 ص 72 به بعد و ج 20 ص 342 ، علامه طباطبایی

 2. قران در اسلام ، علامه طباطبایی

 3. الاتقان فی علوم القران ، ج 1 نوع 16 ، جلال الدین سیوطی

 4. مناهل العرفان زرقانی ج 1

 5. التمهید فی علوم القران ج 1 ، آیت الله معرفت

 6. تاریخ قران ، حجتی ، بخش وحی

7. پیرامون وحی و رهبری ، آیت الله جوادی آملی ، ص 278 - 309

8. وحی و نبوت ، شهید مطهری ، قم ، انتشارات صدرا

ســــمانه حســــن

بحث درباره‌ی وحی ، ازاین جهت حائز اهمیت است که پایة شناخت کلام خدا به شمار می‌اید .قران با عنوان کلام الهی آنگاه قابل قبول است که مسأله وحی روشن وپذیرفته باشد . قران که سخن حق تعالی و حامل پیام آسمانی است به وسیلة وحی انجام گرفته است .وحی همان سروش غیبی است که از جانب خدا ملکوت اعلی به جهان مادّه سرازیر شده است .«وانّه لتنزیلُ ربِّ العالمین نزّل بهِ الروح الامینء‌علی قْلبکَ‌لتکون‌مِن‌المنذرین بلسانٍ‌عربیٍ‌مُبین» « ذلک‌ممّااوحی‌الیکَ‌ربّکَ‌منَ‌الحکمةِ» خداوند از زبان پیامبر چنین نقل می‌کند ( و اوحی الیَّ هذا القران لانذرکم به ومن بلَغ)

وحی در لغت :

وحی دراصل وضع  لغوی آن به هر نوع القای آگاهی نظیر اشاره ، آوازه ، الهام ، رؤیا، وسوسه، کتابت و اطلاق می‌شود .مخفیانه بودن وسرعت نیز در بعضی استعمالات وحی لحاظ گشته است .

وحی در اصطلاح :

وحی اصطلاحی ، ارتباط معنوی است که برای پیامبران الهی ، جهت دریافت پیام الهی از راه اتصال به غیب بر قرار می‌شود . پیامبر گیرنده‌ای است که پیام را به واسطة همین ارتباط واتصال ( وحی ) از مرکز فرستنده‌ی آن دریافت میکند و جز او هیچ کس شایستگی و توان چنین دریافتی را ندارد.

وحی در قرآن :

در روایت جالبی از امام علی‌علیه السلام استعمالات وحی در قران به وحی نبوت، وحی الهام ، وحی اشاره ،وحی تقدیر ، وحی امر ، وحی کذب ( در مورد شیطان ) و وحی خبر تقسیم‌گشته است ودر هر مورد آیاتی مورد استفاده قرار گرفته است. وحی در قران در مورد فرشتگان ، شیاطین ، انسان ، حیوان و زمین به کار رفته است.هم چنین مفاهیمی‌از قبیل الهامات روحانی‌، وسواس شیطانی ، اشاره و غریزه را می‌توان در موارد فوق سراغ‌گرفت.

ســــمانه حســــن