دانشـنامه موضوعی علوم قـرآن و حدیث

موضوعات مطالب

خلیل بن احمد (م 170 ق) صاحب کهن‌ترین کتاب لغت عرب، العین، «عجز» را به معنای ضعف و ناتوانی دانسته است. لسان العرب نیز بر همین پایه، صورت‌های دیگر ساخته شده از این واژه را توضیح می‌دهد و می‌نویسد: «عجَّزَ الرجلُ و عاجَزَ؛ رفت و به او نرسید.» پس استمرار در ناتوانی در معنای این لغت نهفته است و در همین معناست این آیة شریفه:«وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ»؛ آنان که عاجزانه در ابطلال آیات ما تلاش می‌کنند. (یا این‌که در فکر معاجزه هستند و معاجزه به مفهوم کوشش هر یک از دو طرف در عاجز کردن طرف مقابل است.) أعجاز به معنای عاجز و ناتوان و درمانده ساختن دیگری است و از همین باب است: «وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِی الْأَرْضِ» و ما دانستیم که هرگز خدا را عاجز نتوانیم کرد. امّا در معنای اصطلاحی اعجاز، دانش‌مندان علم کلام و قرآن‌شناسان، فراوان و موشکافانه سخن رانده‌اند. از آن جمله، علامه فاضل مقداد سیوری در شرح خود بر باب حادی عشر آورده است که: «المعجز هوَ الأَمْرُ الخارقُ لِلْعادةِ المطابِقُ لِلدَّعْوی الْمَقْرونُ بِالتَّحَدِّی المُتَعَذَّرُ عَلَی الْخَلْقِ الإتْیانُ بِمِثلِهِ؛معجزه امری است خارق عادت و مطابق ادعا که هم‌راه با تحدّی و همانندطلبی بوده و مردم از انجام آن درمانده گردند.» 

شیخ طوسی، هم‌چنین بر اختصاص معجره به شخص آورندة آن تصریح می‌کند تا تردیدی در دل مردم واقع نشود و صدق دعویِ آورنده، به روشنی ثابت شود.

علامة طباطبایی در تعریف اعجاز می‌نویسد:«الأمرُ الْخارقُ لِلْعَادَةِ الدّالُّ عَلی تَصَرُّفِ ماوَراءِ الطَّبیعَهِ فی عالَمِ الطَّبیعَةِ و نَشْأَةِ المادَّةِ لا بِمَعنَی الاَْمرِ الْمُبْطِلِ لِضَرُورَةِ الْعَقلِ؛معجزه امری است خارق عادت که بر دخالت و تصرف نیروی ماورای طبیعت در عالم طبیعت و جهان مادی دلالت می‌کند، نه انکه به معنای امری باشد که ضروریات عقلی (مانند قانون علیّت) را ابطلال کند.» 

در قرآن کریم، «اعجاز» در معنای اصطلاحی یاد شده به کار نرفته است، بکله معمولاً از واژه‌های آیه و بیّنه (آیات و بیّنات) استفاده شده است.بنابر تعریف راغب اصفهانی، «آیه» به معنای نشانه و علامتِ آشکار، و «بیّنه» به معنای دلیل روشن و واضح است، اعمّ از آن‌که دلیل عقلی باشد یا حسی.«لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ» تا هر که هلاک می‌شود از روی دلیل به هلاکت رسد و هر که زنده می‌شود از روی دلیل زندگی یابد. 

 1.چگونگی اتمام حجت قرآن بر غیر عرب وجوه اعجاز قرآن به طور کلی به دو قسمت قابل تقسیم‌اند: نخست، وجوهی که برای پی بردن به آن‌ها تسلط و تخصص در زبان عربی ضرورت دارد؛ دوّم، وجوهی که تنها به معانی و مفاهیم قرآن ارتباط می‌یابند و آگاهی از آنها برای ناآشنایان با دقایق و ظریف ادبی زبان عربی نیز مقدور و میسور است.امّا به هر حال، مشهور میان قرآن‌شناسان آن است که مهم‌ترین وجه اعجاز در عصر نزول، فصاحت و بلاغت قرآن بوده و این را عرب به روشنی درمی‌یافت و بدین معرفت معترف بود و از این جهت، حجّت بر اعجاز، علاوه بر فصحا و بلغای عرب، بر دو گروه دیگر نیز تامّ و تمام است:

1-2- اعرابی که معاصر نزول و معاشر رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودند امّا در حد استادان ممتاز و مبرّز بلاغت آن عصر که بعضاً سروده‌هایشان بر پردة کعبه آویخته می‌شد. معلّقات ـ نبودند بلکه داوری در ترجیح سخن‌های بلیغ را به آن‌ها وامی‌نهادند و هر که اندکی در احوال عرب آن روزگار تأمّل کند این تفاوت چشم‌گیر مراتب بلاغت را در میان آن‌ها به طور کامل تشخیص می‌دهد. این گروه، پس از خضوع و تسلیم استادان برجسته و داوران فراتر نشستة ادب عرب به غیر بشری بودن قرآن، عذری در عدم ایمان نخواهند داشت، هم‌چنان که معاصران حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ حتی اگر نابینا بودند و امکان مشاهدة عینی معجزات آن پیامبر بزرگ را نداشتند، با وجود گواهی آن همه انسان، بینا، عذر بی‌خبری از ایشان پذیرفته نبود. 

1-3-گروه دوّم، کلیة عرب‌های پس از عصر نزول قرآن و نیز همة مردمان غیر عرب در هر زمانی هستند که گرچه ممکن است با ادبیات عرب آشنایی نداشته باشند و با علم تفصیلی، وجوه اعجاز ادبی و بیانی قرآن را در نیابند، ولی به یقین دریافته‌اند آن‌ها که اهل عربیّت بوده‌اند و فصاحت تمام داشته‌اند در پیشگاه قرآن زانوی فروتنی زدند و پیشانی خضوع بر خاک ساییدند. 

2.علامه شعرانی در این مورد بیان جالبی دارد، وی می‌نویسد: خداوندِ عالم نفرمود یک تن مانند قرآن نمی‌تواند آورد، بلکه فرمود اگر همة جهان به یکدیگر یاری برسانند باز مانند قرآن نیاورند. یک تن عالِم است و فصیح نیست و دیگر فصیح است و عالم نیست و یکی تاریخ داند و دیگری از علوم اجتماعی باخبر است و دیگری از حساب آگاه است و یکی از رموز جنگ و یکی تجارب آموخته، اگر همه با هم یار شوند و بخواهند به یاری یکدیگر قرآنی بسازند باز عاجز شوند و فرو مانند و اگر قرآن تألیف یک تن بشر باشد آیا ممکن است تمام مردم جهان از معارضة با او و نوشتن یک فصل مانند فصلی از کتاب او عاجز شوند و همه گونه کوشش نمایند و رنج به خود دهند و راضی به کشته شدن و اسیری شوند و مال خویش را به تاراج دهند و یک آیت (سوره) مانند قرآن نیاورند؟!... پس از آن حضرت تا امروز هم که هزار (و چند صد) سال می‌گذرد، این همه دشمنان اسلام نتوانستند یک سوره مانند قرآن بیاورند با آن (همه) حرص و ولع که به اضمحلال این دین حنیف دارند! 

2-1-مخاطب تحدّی در اندیشة باقلانی:آیا هماوردجویی قرآن در خطاب با عموم انسان‌ها در همة اعصار است یا صرفاً با قهرمان‌های فصاحت و بلاغت در عصر بعثت رسول مکرم اسلام؟ 

دکتر بنت الشاطی در گزارشی که از مفهوم اعجاز و مخاطبان تحدّی بنابر نظرگاه‌های باقلانی به دست داده است مدعی وجود تعارض در اندیشة این دانش‌مند شده است با این بیان که باقلانی در یک جا گفته است: این آیت ـ یعنی معجزة قرآن ـ علمی است که بر همگان لازم است آن را بپذیرند و سر تسلیم در برابرش فرود آورند.


ســــمانه حســــن

اعجاز و هماوردطلبی