در حدیثی که شیعه و سنی روایت کردهاند و در شیعه در کتاب اصول کافی آمده است که: اِنًّ الله َتَعالی خَلَقَ المَلائکة وَ رَکَبَ فیهِِمُ العَقلَ وَ خَلَقَ البَهائِمَ وَ رَکَبَ فیهِمُ الشَّهوَةَوَ خَلَقَ الاِنسانَ وَ رَکَبَ فیهِ العَقلَ وَ الشَّهوة : خداوند متعال فرشته را آفرید و او را از عقل محض ساخت و حیوان را آفرید و او را از شهوت محض ساخت و انسان را آفرید و در انسان این دو رایعنی سرشت فرشته و سرشت حیوان را با یکدیگر ترکیب کرد و از او انسان آفریده شد. این ترکیب انسان به تعبیر حدیث از جنبه فرشتهای و جنبه حیوانی، قهراً در انسان دو گرایش متضاد به وجود آورده، گرایشی رو به بالا و گرایشی رو به پائین، گرایشی آسمانی و گرایشی زمینی، آنگاه خدا به انسان عقل و اراده داده است و او را در میان این دو راه مختار کرده است.
دربارهی آفرینش انسان، آیات قرآن، از جهاتی، اختلافاتی داردبرخی از این آیات در مورد آفرینش نخستین انسان است.طبعا هنگامی که مبدا نخستین انسان روشن شد،مبدا وجود همهی انسانهای دیگر نیز از جهت تاریخی روشن میشود.یعنی اگر بگوییم آدم از گل آفریده شده است،صحیح است که بگوییم همهی انسانها از خاک آفریده شدهاند،این به یک اعتبار است. به اعتبار دیگر،همهی انسانها،جداگانه لحاظ میشوند و البته این لحاظ،لحاظ اول را نفی نمیکند. یعنی بگوییم:هر انسانی از نطفه آفریده شده و نطفه از مواد غذایی و مواد از وشتحیوانات و میوهها و درختان و مواد معدنی و اینها،همه به زمین باز میگردد، پس مبدا آفرینش هر انسانی را،صرفنظر از اینکه میتوان به اعتبار انسان نخستین،از خاک دانست،به اعتبار تک تک آنها ازین جهت هم،میتوان. برخی آیات تنها در مورد شخص حضرت آدم است و برخی دیگر ممکن است کلیت داشته باشد و در مورد همهی انسانها بکار رود: حجر/29: انی خالق بشرا من صلصال من حما مسنون،فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین . ص/72: انی خالق بشرا من طین،فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین .
کاملا روشن است که شخص خاص یعنی حضرت آدم منظور است زیرا در آنجا که ابلیس میگوید:«لاحتنکن ذریته»اگر همهی انسانها منظور بودند،دیگر«ذریته»نمیگفت.پس در اینمورد،«بشرا»اسم عامی است که مورد استعمال آن،یک فرد است و این استعمال یعنی کاربرد اسم عام برای اطلاق به فرد،«حقیقت»است نه«مجاز»زیرا خصوصیت آن مصداق در این اطلاق،ملحوظ نیست. وقتی خدا میفرماید: انی خالق بشرا و مقصود از این بشر،حضرت آدم باشد،این مجاز،نیست.همینطور است وقتی میفرماید: بقره/30: انی جاعل فی الارض خلیفه .
انسان از چه آفریده شده است؟
هنگامی که قرآن،مبدا پیدایش انسان را ذکر میکند،نخست،اختلافی به نظر میآید: یکجا میفرماید از آب خلق کردیم: فرقان/54: و هو الذی خلق من الماء بشرا . جای دیگر میفرماید از آب جهنده: طارق/6: خلق من ماء دافق . جایی دیگر از نطفه و... ولی وقتی دقت کنیم میبینیم،اختلافی در بین نیست: نطفه و ماء دافق و ماء،همه«آب»است و قابل جمعند و هر یک از جهتی اطلاق شده است.و از اینجا،نیز،بدست میآید که«ماء»در اصطلاح قرآن منحصر به همان مادهی ویژهای که از ترکیب اکسیژن و ئیدروژن بدست میآید و خاصیتیونیزاسیون دارد،نیست،بلکه اصطلاحیستبا گسترهی وسیع که شامل نطفه هم میشود.ماء دافق بسیار روشن است که چیزی جز نطفه نیست.ما در اصطلاح رائجخود بر آن«ماء»اطلاق نمیکنیم،مگر آنکه قیدی همراه آن بیاوریم ولی به هر حال آن است که«ماء»بر آن اطلاق شود،تقریبا میتوان گفت که:«ماء»در این موارد،به معنای مایع است،اما آیا اطلاق مجازیستیا حقیقی، بحث دیگریست. میتوان گفت ماء در اصل لغت وضع شده استبرای مایع سیال خاصی مرکب از ئیدروژن و اکسیژن ولی از باب توسع-که نوعی مجاز است-به هر مایعی اطلاق شده است. اما چیزی که بیشتر منشا توهم اختلاف میشود،تعبیرات:تراب،طین،حما مسنون،صلصال و امثال آنهاست.میگوییم: این تعبیرات هم،قابل جمع است:خاک با افزودن آب«طین»( گل)میشود،وقتی آبش کم شود و خشک گردد«صلصال»میگردد و به گل و لای کنار جوی و دریا«حما»اطلاق میشود،وقتی چسبنده باشد: صافات/11: طین لازب . نام دارد و باری،همهی اینها از«تراب»است. چیزی که میماند اختلاف بین دسته آیاتیست که بر«ماء»تاکید دارد و بین آنها که بر«تراب»،اینها چگونه قابل جمع است؟ اشاره به مراحل پیدایش انسان دارد:انسان نخستین تنها از تراب یا طین خلق شده است ولی انسانهای مراحل بعدی از نطفه آفریده شدهاند.پس به سایر انسانها نیز به لحاظ مبدا میتوان گفت از تراب و به لحاظ مبدا قریب،از نطفه،آفریده شدهاند.