دانشـنامه موضوعی علوم قـرآن و حدیث

موضوعات مطالب

همانگونه‌که اشاره شد ،عوامل اختلاف در قرائت قران به‌دوران‌صحابه ، پس‌از وفات پیامبر (ص)باز می‌گردد . در آن زمان ، صحابه بر سر جمع و نظم و تألیف قران اختلاف‌نظر داشتند و همین امر سبب شد که گاه و بیگاه برسر قرائت قران میان قاریان اختلافاتی‌پدیدآید، هر گروه قرائت خویش را بر دیگران ترجیح می‌داد و به دنبال آن گفتگو‌ها و بگو‌مگو‌ها بوجود می‌آمد وگاه کار به منازعه می‌کشید . این اختلافات موجب شد تا در عهد عثمان مصحف واحدی نهیه شود واز روی آن نسخه‌های متعدد و متحد‌الشکلی تهیه گردیده ، به مراکز مهم کشور اسلامی فرستاده شود . البته اختلافاتی میان این نسخه‌ها ، که می‌بایست کاملاً متحد باشند ، وجود داشت که مایة اختلاف قرائات گردیدبه عنوان نمونه آیه‌ی 54 مائده در مصحف مدینه و شام به این صورت است :

«...من یرتدد منکم عن دینه..».ولی همین آیه در مصحف کوفه و بصره که مطابق مصحف امروز است به این گونه است : ...من یرتدّ منکم عن دینه...

این همه کوشش که برای یکسان شدن مصاحف به کار رفته بود، تقریباً به هدر رفته به نظر می‌آمد و دامنةاین اختلافات روز به روز گسترده می‌شد .تادیروز ، اختلاف بر سر قرائت صحابه بودو امروز پس از یکسان شدن مصاحف ، اختلاف بر سر خود مصاحف است البته عثمان این نارسائیها را در همان وهله‌ی اول در مصحفی که بدست او دادند مشاهده نمود و اعتراض نمود که جرا می‌بایست اینگونه نارسائیها در این مصحف وجود داشته باشد . او گفت : خطای نوشتاری در آن می‌بینم به او گفتند :آیا آنرا تغیر ندهیم ؟ گفت : نه ، دیگر دیر شده است ، عرب خود با زبان فطری خود آنرا استوار می‌خواند ولی فکر نمی‌کرد که در آینده ملتهای مختلف باید این قران را بخوانند و سلیقه‌‌ی‌عربی اصیل راحتی خودعرب در روزگاران بعد نخواهند داشت . به هر جهت عوامل اختلاف مصاحف حتی پس از یکسان شدن آنها بسیار است در ذیل به برخی از مهمترین عوامل اشاره می‌شود :

1 - خط در جامعة عربی آن روز در مراحل ابتدایی خود بود ، اصول کتابت استوار نشده و مردم عرب فنون خط و روش نوشتن صحیح را نمی‌دانستند ، و بسیاری از کلمات را به مقیاس تلفظ می‌نگاشتند . امروز هنوز آثاری از آن نحوة کتابت در رسم‌الخط باقی مانده است . در آن رسم‌الخط کلمه به شکلی نوشته می‌شد که به چند وجه قابل خواندن بود ، نون آخر کلمه را به شکلی می‌نوشتند که با در فرقی نداشت.

2 - بی نقطه بودن حروف :یکی از عواملی که در قرائت قران مشکلات فراوانی ایجاد نمود،بی نقطه بودن حروف مُعجَمه (نقطه دار) و جدا نساختن آن از حروف مُهمَله (بی نقطه )بود ، لذا میان س و ش در نوشتن هیچ فرقی نبود. خواننده باید دقت در معنای جمله و ترکیب کلامی تشخیص می‌داد که حرف موجود ، جیم است یا حاء یا خاء ، همچنین حرف مورد نظر باء است یا ثاء و باء ، نون است یا یاء.

خالی بودن از علائم و حرکات : در مصاحف اولیه کلمات عاری از هر گونه اعراب و حرکات ثبت می‌شد . وزن و حرکات اعرابی و بنائی کلمه مشخص نبود ،لذا برای خواننده‌‌ی غیر عرب مشکل بود تا تشخیص دهد وزن و حرکات کلمه چگونه است . لذا برای کسانی که با زبان عربی آشنا بودند دشوار بود تا بدانند هیئت کلمه چگونه است . مثلاً مشخص نبود (اعلم ) فعل امر است یا فعل متکلم مضارع و احیایاً افعل تفضیل یا فعل ماضی از باب اِفعال .

4 - یکی دیگر از عوامل که در رسم‌الخط مشکل می‌آفریند ، نبودن الف در رسم‌الخط آنروز بود . خط عربی کوفی از خط سریانی نشأت گرفته است. در خط سریانی مرسوم نبود که الفِ وسط کلمه را بنویسند وآنرا اسقاط می‌کردند چون قران در ابتدا با خط کوفی نگاشته می‌شد، الف‌های وسط کلمه مانند (سماوات ) را نمی‌نوشتند به این صورت (سموت ). بعدها که علائم مشخصه‌ایجاد شد ، الف را صرفاً با علامت الف کوچک در بالای کلمه مشخص می‌ساختند ، مانند (سموت) . این امر (اسقاط الف وسط کلمه ) بعدها در بسیاری از موارد منشأ اختلاف قرائت گردید.مانند کلمة یخدَعون در آیه 3  بقره که یخادعون خوانده شده است . خلاصه اینکه  اینگونه نارسائیها در رسم‌الخط مصاحف اولیه - که هنوز هم باقی است - مشکلات بسیاری به بار آورده است ، از جمله این مشکلات بروز اختلافات بسیار عمیق میان قاریان قران بود.

علاوه بر عوامل فوق در بحث اختلافات قرائت می‌توان به علل زیر نیز اشاره کرد :

5 - گاهی قاری به کلمه‌ای بر می‌خورد و خیال می‌نمود نسخه اشتباه است و خود بدون در نظر گرفتن تبعات آن بر طبق نظر خود تغییراتی به کلمه می‌داد.

6 - گاهی تفسیر قران با خود قران مخلوط می‌شد و کلمه‌ای که در بیان و توضیح و تفسیر آیة قران نوشته شده بود جزء متن اصلی قران شمرده میشد.

7 - اهداف سیاسی را نیز می‌توان در اختلاف قرائت سهیم دانست .مثلاً در آیه‌ی :

« والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار الذین اتّبعوعم باحسانٍِرضی الله عنهم ورضواعنه»

برخی قرّاء ، واو در « والانصار» را قرائت ننموده‌اند، بدیهی است حرف واو درمعنای آیه تأثیری مهم دارد . آیه با بودن حرف واو همة انصار که برایمان سبقت گرفته‌اند را مورد تأیید قرار می‌دهد ولی در صورت عدم حرف واو انصار مؤمن دو دسته خواهند شد و تنها عده‌ای که از مهاجرین تبعیت کرده‌اند تأیید خواهند شد.بر اساس برخی وقایع تاریخی حضرت امیرالمؤمنین طی دستوری به ابو الاسود دئلی قواعد ادبیات عرب را پایة‌گذاری کرد و او حروف قران را اعراب گذاری نمود. شاگردان دئلی یعنی یحیی بن یعمر و نصر بن عاصم نیز نقطه در خط را برای تمیز حروف نقطه دار از حروف بی نقطه متداول کردند . پس از انکه نصر بن عاصم ، نقطه را برای تشخیص حروف نقطه دار از حروف بی نقطه در مصحف به کار برد نقطهای سیاه به نقطه‌های رنگی تبدیل شد تا نقطه‌هایی که علامت حرکت بوده با نقطه‌هایی که علامت اعجام است ، اشتباه نشود و این دو نوع نقطه از یکدیگر تمیز داده شوند .جلال الدین سیوطیگفته است :

 در صدر اول ، نشانه حرکات حروف ، به صورت نقطه بود ، نقطة اول حروف ، علامت فتحه و نقطة آخر حروف علامت علامت ضمه و نقطه زیرین حروف علامت کسره به شمار می‌‌آمده است. علائمی که هم اکنون برای بیان حرکات حروف متداول است و مأخوذ از حروف می‌باشد از ابتکارات خلیل بن احمد است . در این روش علامت فتحه عبارت‌است از شکل مستطیلی که در بالای حروف گذارده می‌شود و علامت کسره به همین شکل و در ذیل حروف به کار می‌رود و علامت ضمه واو کوچکی است در بالای حرف و تنوین برحسب مفتوح بودن ویا مکسور بودن و یا مضموم بودن ، به وسیلة دو علامت از نوع خود ، مشخص می‌شود .سیوطی اضافه میکند : اولین کسی که همزه و تشدید را وضع کرد خلیل بن احمد بود .

قران معجزة باقیه آخرین پیامبر خداوند است و ایندو یعنی معجزه بودن قران و خاتمیت دین اسلام ، میطلبد که قران برخلاف کتب آسمانی دیگر هیچگاه در طول زمان دستخوش تحریف نگرددو هیچ حرفی ازآن کاسته یا بدان اضافه نگردد. کتب آسمانی قبل از اسلام کما بیش دستخوش تغییر و تحریف گردیده‌اند و این امر اعتماد و اعتقاد به معارف موجود در آنها را متزلزل نموده‌است . اسلام به عنوان آخرین و کاملترین و برترین دین الهی در برگیرندة قوانینی است که تعالی و تکامل مادی و معنوی انسان را تضمین کرده است و اصیلترین منبع جاودانة آن قران است .تغییر و تحریف در کتب آسمانی پیشین . گرچه راه را بر خدشه در اصول و ارکان ادیان الهی گشوده است اما به لحاظ سیر تدریجی قوانین الهی و جایگزینی شرایع آسمانی یکی پس از دیگری خسارت ناشی از تحریف به نوعی تدارک و جبران شده است . اما آیات قران دستخوش تغییر و تحریف شده است ؟یا آنکه بی هیچ نقصان و افزایشی تا به الان به عنوان معجزة پیامبر (ص) باقی مانده است ؟ فراموش نکنیم که قران خود را مهیمن بر کتب آسمانی می‌داند :

« و انزلنا الیک بالحق ، مصدّقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه»

این ویژگی در دو زمینه تجلّی پیدا کرده است یکی درزمینة اعجاز قران و دیگری تحریف ناپذیری آن .

مهیمن بودن ران وقتی عینیت و قطعیت می‌یابد که این دو باور و اعتقادِ متّکی بر واقعیت مسّلم خارجی ، یعنی اعتقاد به معجزه بودن آن و اعتقاد به سلامت آن از تحریف ، در مورد آن وجود داشته باشد .

از این روی امروز ما به دو باور و اعتقاد در مورد قران نیاز داریم :

1 - اعتقاد به اعجاز قران                   2 - اعتقاد به تحریف ناپذیری قران

با توجه به مطالب ارائه شده نظم منطقی ایجاب می کند که ابتدا اعجاز و سپس تحریف ناپذیری قران مورد بحث قرار گیرد .


برای مطالعه‌ی بیشتردر این‌زمینه به منابع ذیل مراجعه نمائید :

1. البیان فی تفسیر القران ،آیت الله خوئی(ره)

2. الاتقان فی علوم القران ، سیوطی نوع 22 الی 27

3. البرهان زرکشی نوع 11 ، 22 ، 23

4. مناهل العرفان زرقانی، مبحث 6 و 11

5. التمهید ‌،ایت الله معرفت ، ج 2

ســــمانه حســــن

در مبحث گذشته بیان شد که ترتیب سوره‌ها و نیز آیات ، توقیفی بوده است ودر زمان رسول‌خدا (ص) انجام گرفته است ولی بصورت کتاب امروزی دارای جلد نبوده است این دستجات مرتب‌شدةآیات بعداً جلد بندی شده و به صورت کتاب درآمد. در آن عصر به خاطر نبودن صنعت چاپ و دستنویس بودن مطالب از طرفی و نیز عنایت و توجه زیاد به محفوظات بیشتر از مکتوبات از طرف دیگر ، در قرائت کلمات قران بین مسلمین بلاد مختلف ، اختلاف وجود داشت در زمان عثمان این اختلافات بشدّت بالا گرفت ،وی دستور داد بار دیگر از روی نسخة اصلی قران که نزد حفصه ( یکی از زوجات پیامبر ) بود چند نسخه نوشته شود و به همه‌ی بلاد ارسال گردد و تمام نسخه‌های  موجود نابود گردد.( این نسخه‌ها به بلاد کوفه ، بصره ، شام ، مکه ، یمن ، بحرین ، ارسال شد و یک نسخه به عنوان نسخه‌ی امام ( اصلی ) در مدینه باقی ماند ).

عثمان وقتی مصاحف آماده شده را دید پسندید ولی باز در انها اختلاف‌های جزئی را مشاهده کرد و چون این حد از اختلاف نسبت به گذشته قابل قیاس نبود گفت عرب بعداً اصلاح می‌کند . مصاحف عثمانی وقتی وارد بلاد مختلف می‌شد با لهجة اهل همان بلاد قرائت می‌گشت و طبیعتاً باز هم اختلافاتی هرچند نادر ایجادمی‌شد . این اختلاف جزئی هم اکنون در قرائت قرّاء سبعه و عشره دیده می‌شود ، ولی چون این اختلاف تنها در شیوة قرائت است زیانی به اصل قران نمی‌رساند.


ســــمانه حســــن

اهل‌سنت برای جمع آوری قران اخبار زیادی نقل کرده‌اند که از مجموع آنها استفاده می‌شود که عمر با ابابکر ( بنابراختلاف در اخبار و احادیث اهل سنت ) بعد از واقعة یمامه وقتل حفاظ قران به فکر جمع‌آوری قران افتاد که تا آن زمان کتاب مدوّنی نشده بود . لذا شخصی به نام زید بن ثابت را مغین نمودندو وی مجلسی تشکیل داد و هر کس هر چه می‌دانست می‌خواند و او پس از تأئید شهود می‌نوشت. وی در ادامه می‌گوید : چنین اخباری را نمی‌تون به سهولت پذیرفت زیرا :

اولاً : اخبار جمع قران متزلزل است ویکدست نیست ،گاهی واقعه مربوط به زمان عمر می‌داند و گاهی ابوبکر و گاهی عثمان ، در برخی اخبار مسؤول جمع ، زید بن ثابت است و در برخی دیگر خود ابابکر ، علاوه بر اینکه با وجود بزرگانی از اصحاب پیامبر چه باعث شده است جمع قران را به جوانی گویند از مهاجمین به خانه‌‌ی زهرا(س) بسپارند.

ثانیاً : اخبار زیادی باز هم از طریق اهل سنت وارد شده است در این که جمع قران بوسیله‌ی شش نفر از صحابه در زمان رسول خدا صورت پذیرفته است. عن‌الشعبی : ( جمع القران علی عهد رسول الله ستّه من انصار : اُبی بن کعب ، زید بن ثابت ، معاذ بن جبل، ابوالورداء ، سعد بن عبید و ابو زید .)

ثالثاً : چگونه می‌توان پذیرفت که پیامبر در مدت 23 سال قران را از لوح محفوظ اخ نماید و آنگاه بدون هیچگونه تدوینی در سینه‌های مردم رهایش کند .

قران کریم بارها دعوت به تحدّی و مبارزه طلبی نموده است. تنها معجزه‌ی پیامبر خاتم (ص) قران است. یکی از موارد اعجاز آن به فصاحت و بلاغت الفاظ و معانی آن می‌باشد . آیا با این اوصاف می‌شود این معجزه باقیه در میان مردم استخوانها و پوستها و سینه‌های خلائق رها شود (در صدر اسلام آیات قران را بر شاخة پهن خرما (عسب) سنگ نازک (لخاف) پوست و برگ (رقاع) استخوان شانةشتر(اکناف) جوبی برپشت شتر می‌گذاشتند (اکتاف) ، می‌نوشتند.قطعاً چنین چیزی متصور نیست .برهمین اساس این نتیجه قطعی است که جمع قران بعد از ارتحال پیامبر قطعاً منتفی میباشد  ، بلکه بنابر آنجه که کثیری از مفسرین شیعه و سنی بدان اعتقاد دلرند پیامبر خود در زمان حیات ، قران و سورهای آنرا تدوین نموده است و هر آیه‌ای که نازل می‌شد دستور می‌داد در کجا قرارش دهند ، وکتّاب وحی را تمام آیات نازل شده را می‌نوشتند و هر سوره‌را دسته دسته قرار می‌دادند . علاوه اینکه ترتیب سورها نیز در زمان پیامبر صورت گرفته است و البته بصورت یک کتاب دوخته شده و دارای جلد و صفحه نبوده است . لبکه هر دسته از آیات بر پوست آهو یا استخوان شانه یا سنگهای پهن و یا شاخه‌ی درخت خرما ، تحت عنوان سوره‌ای مشخص نوشته شده و در کنار هم چیده شده بود. بعد از ارتحال پیامبر (ص) علی بن ابی طالب (ع) این آیات و سورها را با تفاسیر و شأن نزولهای آیات جمع‌آوری نمود ولی مورد موافقت عمر و ابابکر قرار نگرفت .

با این توضیحات، دکتر غضنفری در پایان ذکر می‌کند : اخبار وارده از طریق اهل سنت مبنی بر جمع قران توسط ابی‌بکر تنها در این حد قابل قبول است که در زمان وی آیات دسته‌دسته شده در یک کتاب جلد بندی و ته‌دوزی شده‌است ‌اما اینکه در زمانة وی آیات دوباره نگاشته شده باشد و ترتیب سورها و آیات بهم خورده باشد قطعاً منفی است.


برای مطالعه‌ی بیشتر می‌توانید به منابع ذیل مراجعه نمائید :

1. بحارالانوار ، علامه مجلسی ،ج 89

2.تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی، ج 12 ، ص 118 - 123

3.  قران در اسلام ، علامه طباطبایی

4. البیان فی تفسیر القران ، آیت الله خوئی (ره)

5. التمهید فی تفسیر القران ، آیت الله معرفت ، ج 1

6. مناهل العرفان ، زرقانی ، ج 1

7. تاریخ قران ، دکتر رامیار

8. تاریخ قران، دکتر حجتی


ســــمانه حســــن

برخی خصوصیات دیگری برای شناخت سورهای مکی و مدنی ذکر کرده‌اند که عباتند از :

 · کوتاهی آیات درون یک سوره و نیز کوتاهی سوره ، نوعاً مکی بودن آنرا میرساند ، وبلندی آیه‌های یک سوره علاوه بر بلندی سوره نوعاً مدنی بودن آنرا ثابت می‌کند .

  · لحن تند و شدید سوره بیش‌تر با اهل مکه است که اعل عناد و سرکشی و لجاج و مقاومت در مقابل حق بوده‌اند ولی لحن ملایم و مخفف ، مدنی بودن سوره را می‌رساند که بیشتر خطاب به مؤمنین است. 

 · بحث دربارة اصول معارف و اصل ایمان و دعوت به اسلام از ویژگیهای سورهای مکی است و درسورهای مدنی بیشتر از تفاصیل احکام و بیان شریعت اسلام سخن گفته‌شده‌است .

 · دعوت به پایبند بودن اخلاق و استقامت در رأی و سلامت عقیده و ترک لجاج و عناد و نیز برخورد تند با عقاید باطل مشرکان و ناچیز‌شمردن اندیشه‌های تهی و بی اساس آنان از خصایص سورهای مکی به شمار می‌رود .در حالی که برخورد با اهل کتاب و دعوت آنان به میانه‌روی درعقائد و افکار و اندیشه‌ها و نیز مبارزه با منافقین وذکر خصایص و صفات آنان از ویژگی‌های سورهای مدنی است .

نهایتاً باید گفت‌برای تشخیص سورهای مکی از مدنی ، ملاکهایی را مشخص کرده‌اند که به برخی اشاره شد که‌هر کدام به تنهایی نمی‌تواند ملاک جامع و مانعی باشد بلکه این ملاکها رویهم رفته تا حدودی تعین کننده هستند . به طور کلی ملاکها و علائم برای تشخیص ، عبارت است از :

1-نص و خبر 2- علائم صوری و ظاهری 3ـ علائم محتوایی و معنوی

بنابراین ملاک تشخیص مکی و مدنی ، یا نقل و خبر است که اصطلاحاً سماعی می‌گویند یا اجتهاد و شواهد ظاهری و صورت جمله‌بندی و داشتن سجع و وزن و کوتاهی آیات و سورهاست یا شواهد محتوایی است بدین معنا که شکل بیان اصول عقاید و احکام و برخورد با کفّار و منافقین نشانة مکی و مدنی یودن سوره است.


برای مطالعه‌ی بیشتر به منابع ذیل مراجعه نمائید :

 1. مناهل العرفان ، زرقانی ،ج 1 ، ص 232 - 185

 2. الاتقان فی علوم القران ، جلال الدین سیوطی، ج1 بخش مربوطه

 3. مباحث فی علوم القران ، دکتر صبحی صالح، ص 164



ســــمانه حســــن

طبق آماری که از روایات ترتیب نزول به می‌آید ، 86 سوره مکّی و 28 سوره مدنی است که در این گروه‌بندی سه معیاروجود دارد :

1 - معیار زمان:بیش‌تر مفسرین معتقدند که معیار مکّی و مدنی بودن هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه است . هر سورهای که پس از هجرت نازل شده است مدنی به شمار می رود ، خواه در مدینه نازل شده باشد خواه در سفر‌ها و حتی در مکه در سفر حج یا عمره یا پس از فتح ، چون پس از هجرت بوده است ، مدنی محسوب می‌شود . ملاک هجرت نیز داخل شدن پیامبر در شهر مدینه است . بانبراین آیاتی که پس از هجرت از مکه و پیش از ورود به مدینه در راه برپیامبر نازل شده است ، مکی محسوب می‌شود .

مثلاً آیه‌‌‌ی « انَّ الذین  فرضَ علیک القرآن لرادّکَ الی معادٍ ...» بر اساس این تعریف و نلاک که پس از خروج از راه مکه به مدینه بر پیامبر نازل شده‌است مکی است .

2 - معیار مکان: هر چه درشهر مکه و پیرامون آن نازل شده مکی محسوب می‌شود . و هر چه در مدینه و پیرامون آن نازل شده مدنی محسوب می‌شود خاه پیشاز هجرت ای پس از هجرت نازل شده باشد . پس آنچه در غیر این دو منطقه نازل شده باشد نه مکی است و نه مدنی . در این زمینه جلال الدین سیوطی روایتی را آورده که پیامبر (ص) فرمودند : « انزل فی ثلاثه امکنه : مکة و المدینة والشام » که طبق گفتة ابن اثیر ، مقصود از شام تبوک است.

معیار خطاب :هر سوره‌ای که در آن خطاب به مشرکان می‌باشد مکی و هر سوره‌ای که در آن خطاب به مؤمنان می‌باشد مدنی است در این زمینه از عبد الله بن مسعود حدیثی آورده‌اند که گفته است هر سوره که یاایّها الناس‌در آن بکار رفته باشدمکی‌وهرسوره که یاایّها الذین در آن بکار رفته باشد مدنی است .زیرا در مدینه غلبه با مؤمنان بوده و در مکه با مشرکان . البته در سورهای مدنی مانند سورة بقره ، یا ایهاالناس به کار رفته است که کلیت این معیار را خدشه دار میکند.

ســــمانه حســــن