آیاتی داریم که میفرماید:خدا
انسان را آفرید در حالیکه قبلا او چیزی نبوده است:مریم/9: و قد خلقتک من قبل و
لم تک شیئا . هنگامی که خداوند به زکریا بشارت فرزند داد و او شگفتزده
شد،برای رفع شگفتی او، فرمود:خود تو را آفریدیم در حالیکه چیزی نبودی،به تعبیر
ساده یعنی:انسان از نیستی آفریده شده است. دربارهی کل انسانها نیز
میفرماید: مریم/67: اولا
یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا . الانسان/1: هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن
شیئا مذکورا .
مفاد
دو آیهی اول اینست که خدا انسان را آفرید در حالیکه سابقا چیزی نبود و«لا
شیء»بود و مفاد آیهی اخیر اینست که چیزی بنام«انسان»وجود نداشت. در چند
آیه،«زمین»را منشا میداند: هود/61:
هو انشاکم من الارض . شما را از زمین پدید آورد. النجم/32: هو اعلم بکم اذا نشاکم من الارض . او که شما را از
زمین آفرید بر شما داناتر است. طه/55:
منها خلقناکم و فیها نعیدکم . شما را از زمین آفریدیم و دوباره بدان باز میگردانیم. نوح/17: و الله انبتکم من الارض نباتا . و خدا شما را از
زمین رویاند. تعبیر استعاریستیعنی همانطور که گیاه از مواد زمینی میروید و رشد
میکند و حیات گیاهی مییابد،شما نیز همین مواد زمین بودهاید که خدا به شما حیات
بخشید، خستیک«اسپرم»بودهاید و خدا شما را به صورت انسانی کامل آفرید.یا هنگامی
که خاک بودید و خدا در آن خاک،روح دمید و به صورت حضرت آدم در آمد،اینهم رویاندن
از زمین محسوب است.مشابه این آیات،آیاتیست که منشا پیدایش انسان را«تراب»میداند
که باز بخشی از زمین است: کهف/37: اکفرت بالذی خلقک
من تراب حج/5: فانا خلقناکم من تراب . روم/20: و من آیاته ان خلقکم من تراب .
فاطر/11: و الله خلقکم من تراب .غافر/67: هو الذی خلقکم من تراب . آل عمران/59:ان
مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب .
در چهار آیه،منشا پیدایش
انسان،«صلصال»ذکر شده است: حجر/26:
و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حما مسنون . حجر/28: و اذ قال ربک للملائکة انی
خالق بشرا من صلصال من حما مسنون . حجر/33: قال لم اکن لاسجد لبشر خلقته من صلصال
من حما مسنون . الرحمن/14: خلق الانسان من صلصال کالفخار .
در مورد صلصال،مفسران بحثهایی
بسیار کردهاند که نتیجهی قطعی از آنها بدست نمیآید. آنچه قاطعا میتوان گفت
اینست که صلصال یعنی:گل خشک.گواه این مطلب آنست که قرآن در سوره«الرحمن»آنرا
به«فخار»تشبیه میکند و فخار یعنی سفال و گل پخته.
حما مسنون:گل سرشته
در آیات سورهی حجر،علاوه بر
صلصال،از حما مسنون نیز،یاد میکند. در مورد هر یک از کلمات حما و مسنون،بحثهای
لغوی بسیار شده است: حما را برخی لایهای میدانند که پس از تهنشین شدن سیل،روی
زمین میماند.و برخی گفتهاند لجن یا گل سیاه و کبود است. دربارهی مسنون:برخی
گفتهاند که منظور گل بد بوست(سن الماء تغیر رائحته).پس بمعنی لجن بدبو
میشود.بعضی با گواه آوردن مواردی از استعمالات مشابه در عربی،آنرا به
معنای«قالب»ریزی شده دانستهاند و برخی نیز گفتهاند«سن»یعنی پرداخت کرد و صیقل
داد. شاید وجه بهتر و نزدیکتر این باشد که بگوییم:گل را وقتی کاملا مالش
دهیمچنانکه چسبناک شود و صیقل یابد،و سرشته گردد و زبری آن از میان برخیزد،به آن
مسنون میگویند.با سفال هم تناسب دارد زیرا گلی که با آن سفال میسازند،از همین
نوع است. پس:از مجموعهی این دسته آیات چنین برمیآید که گلی سرشته و خشک،مادهی
نخستین آفرینش انسان بوده است.
طین، خاک
دستهای از آیات،مادهی نخستین
را،گل میگوید: انعام/2: هو
الذی خلقکم من طین . اوست آنکه شمایان را از گل آفرید.». سجده/7: و بدا خلق
الانسان من طین . آفرینش انسان را از گل آغازید. صافات/11: انا خلقناهم من طین
لازب . ما آنان را از گل چسبناک آفریدیم. اعراف/12: خلقتنی من نار و خلقته من طین
مرا از آتش و او را از گل آفریدی. اسراء/61: قال ءاسجد لمن خلقت طینا . آیا
بر آنکه او را از گل آفریدی سجده بگزارم؟
آب
فرقان/54: و
هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا . پیشتر نیز اشاره کردیم که این
آب،قابل دو تعبیر است: 1-آب به اصطلاح عرفی:در این صورت جزء آیاتی است که موجودات
زنده را از آب میداند:نور/45:
و الله خلق کل دابة من ماء . انبیاء/30: و جعلنا من الماء کل شیء حی . 2-نطفه و احتمال
قویتر هم همین است که مبدا نزدیکتر یعنی نطفه منظور است و گواه، آیاتیست که از
نطفه به«ماء مهین»و یا«ماء دافق»تعبیر کرده است: مرسلات/40: الم نخلقکم من ماء مهین . سجده/8: ثم جعل
نسله من سلالة من ماء مهین . الطلاق/6-5: فلینظر الانسان مم خلق،خلق من ماء دافق .
پس
اطلاق«ماء»بر نطفه،در قرآن،ناآشنا نیست،و بعید بنظر نخواهد آمد اگر منظور
از«ماء»در آیهی و جعل من الماء بشرا ،نطفه باشد. نطفه دستهی دیگر از آیات منشا
آفرینش آدمی را تنها نطفه میداند: نحل/4: خلق الانسان من نطفة . یس/77: او لم یر الانسان انا خلقناه من
نطفه . دهر/2:انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج . عبس/19: من نطفة خلقة فقدره .
القیمة/37: الم یک نطفة من منی یمنی . النجم/46: من نطفة اذا تمنی . واقعه/58:
افرایتم ما تمنون . در بعضی آیات تراب و نطفه،با هم یکجا آمده است: حج/5: فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة
.فاطر/11: و الله خلقکم من تراب ثم من نطفة . غافر/67: هو الذی خلقکم من تراب ثم
من نطفة . کهف/37:اکفرت بالذی خلقک من تراب ثم من نطفة . در مورد این آیات،دو وجه به نظر
میآید:
1-مراحل آفرینش هر فرد،جدا مورد نظر است،یعنی خاک است که به مواد غذایی و
مواد غذایی به نطفه تبدیل میشود،پس خاک مبدا نطفه و نطفه مبدا انسان است.
2-چون
حضرت آدم از خاک است و هر انسانی در آفرینش منتهی به آدم میشود پس مبدا آفرینش
آدم،مبدا آفرینش دیگران نیز خواهد بود. برخی از آیاتی که دربارهی منشا آفرینش
انسان بحث کرده است اختصاص به حضرت آدم دارد. یعنی یا تصریح شده و یا از سیاق آیه
بدست میآید: آل عمران/59:
ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون .در اینجا صراحت
دارد،البته نه به این معنا که خلقت دیگران از خاک را نفی کند ولی نظر اصلی آن،در
مورد آدم است نه دیگران،در مورد دیگران نه نفی میکند و نه اثبات. و اینک آیات: اسراء/61: قال ء اسجد لمن خلقت طینا .
ص/76: خلقتنی من نار و خلقته من طین .اعراف/12: خلقتنی من نار و خلقته من طین .
حجر/33: لم اکن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حما مسنون . حجر/26: و لقد خلقنا الانسان
من صلصال من حما مسنون . حجر/28: انی خالق بشرا من صلصال من حما مسنون فاذا سویته
و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین . الرحمن/14: خلق الانسان من صلصال کالفخار . سجده/7
و 8: و بدا خلق الانسان من طین،ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین .
نسل همواره به موردی گفته میشود
که موجودی زنده از موجود زندهی دیگری بوجود آید، اگر موجود زندهای از موجود
بیجانی خلق شود،به آن«نسل»نمیگویند.بنابر این نمیگویند حضرت آدم از نسل خاک
استبا اینکه به اعتقاد ما آدم از خاک بیجان آفریده شده است. آیه میفرماید:نسل
انسان از نطفه است.اگر خود حضرت آدم نیز از نطفه بود،تکیه روی نسل،وجهی نداشت.پس
کاملا روشن است که آیه در مقام تفصیل است.یعنی هم آفرینش انسان نخستین را یادآوری
میشود که از خاک است و هم سایر انسانها را که از نطفه است. آیات دیگر در همین
مورد: حج/5: یا ایها الناس
ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة
مخلقة و غیر مخلقة لنبین لکم و نقر فی الارحام ما نشاء الی اجل مسمی ثم نخرجکم
طفلا ثم لتبلغوا اشدکم و منکم من یتوفی و منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم
من بعد علم شیئا .