دانشـنامه موضوعی علوم قـرآن و حدیث

موضوعات مطالب

« فلینظر الانسان مم خلق»

 

ازابتدای آفرینش یعنی مرحله خلقت انسان ازخاک تاآخرین مرحله یعنی مرحله ولوج  روح که انسان را ازبقیه موجودات متمایز می کند واورا تبدیل به خلقتی دیگر می نماید.در این مرحله خالق هستی بخش ادعای احسن الخالقین بودن خودرا به اثبات می رساند وروح الهی خود را دراو میدمد تا اورا آماده به دوش کشیدن رسالتی عظیم نماید.ابتدایی ترین مرحله خلقت که بارها در آیات متعدد بیان شده، مرحله خلقت انسان از خاک است، بعنوان نمونه : « هو الذی احسن کل شی ء خلقه وبدأ خلق الانسان من طین »

اوست که همه چیز رابه نیکوترین وجه خلق نمود وشروع کرد خلقت انسان را ازگل این آیه وامثال آن اشاره به خلقت اولیه انسان دارد اما مطمئناً اسرار دیگری هم درآن نهفته است زیرا امام صادق (علیه السلام) راجع به آفرینش انسان از خاک می فرماید: تمام چیزهایی که درخاک است دربدن آدمی وجود دارد اما نه به یک اندازه بعضی از انها دربدن انسان خیلی زیاداست وبعضی ازآنهاخیلی کم .دربین چیزهایی که دربدن خیلی زیاد است مساوات وجود ندارد وبعضی از آنها از بعضی دیگر کمتراست . ایشان فرمودند : چهار چیز است که دربدن انسان زیاد می باشد . هشت چیز است که دربدن انسان کم است وهشت چیز دیگر دربدن خیلی  کم است . به طوری که امروز این نظریه به اثبات رسیده است،ان هشت چیزی که دربدن خیلی کم است این عناصر می باشند:

1- مولیبدن

2- سلسیوم

3 - فلئور

4 - کوبالت

5- منگنز

6 - ید

7 - مس

8 - روی .

 آن هشت چیزکه بالنسبه زیادتر است عبارتنداز:

1. منیزیم

2.سدیم

3.پتاسیم

4.کلسیم

5.فسفر

6.کلر

7.گوگرد

8.آهن . 

وآن چهارعنصرکه خیلی زیاداست عبارتنداز:

1.اکسیژن

2.کربن

3. هیدروژن

4.ازت .

 پی بردن به این عناصر کار یک روز یا دوروز نبوده واین کار ازآغاز قرن هیجدهم میلادی با کالبد شکافی شروع شد ودو ملت فرانسه واتریش دراین کار پیشقدم شدند.درکشورهای اروپایی کلیساهای ارتودوکسی وکاتولیکی وپروتستانی مخالفت می کردند.اما این کشورها این کار را می کردند بدون اینکه تظاهر به مخافت با دستور کلیسا بکنند.کالبد شکافی تا زمان مارا دانشمند وپزشک نیمه دوم قرن هجدهم میلادی ادامه داشت هرچند به موفقیت زیادی دست نیافتند اما ما را باکمک چندتن ازدانشمندان فرانسوی دیگرازجمله لاووازیه (معروف به پدرعلم شیمی که درسال 1894 میلادی که سرش باگیوتین قطع شد) نسوج بدن راتجزیه می کردند تا بدانند بدن آدمی ازچه عناصری تشکیل یافته است پس ازما را شاگردانش کار اوراادامه دادندواین کار درتمام قرن نوزدهم وآغاز قرن بسیتم ادامه داشت ودر سایرممالک متداول گردیدوامروز در هر جا که کالبد شکافی هست راجع به عناصری که دربدن وجود دارد تحقیق می شود وگاهی نتیجه تحقیق دو مرکز درارقام جزئی با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند اما ارقام بزرگ اختلافی ندارد وتناسبی که امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود درتمام کشورها درمورد تمام افراد سالم محفوظ است .

ســــمانه حســــن

1.آیا همسر آدم علیه السلام هم از نوع خود آدم بوده است؟

پاسخ: با توجه به آیه «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...» علامه طباطبایى رحمه الله مى‏فرماید: منظور از«نفس واحدة‏» آدم و از «زوجها» زن او است و این دو پدر و مادر نسل کنونى انسان مى‏باشند. و ظاهر جمله «و خلق منها زوجها» این است که مى‏خواهد بگوید زوج این فرد هم مثل خودش از همین نوع است. و آنچه که در بعضى از کتب تفسیر ذکر شده که آیه در صدد بیان این مطلب است که جفت این فرد از خودش گرفته شده و خداوند او را جزء بدن وى آفریده است همان طور که در بعضى اخبار است که خداوند زن آدم را از یکى از دنده‏هاى وى آفرید هیچ شاهدى از خود آیه بر آن نمى‏توان یافت.

2. آیا تاریخ عمر انسان هفت هزار سال است‏یا عمر آن از میلیونها سال هم تجاوز مى‏کند؟

پاسخ: دانشمندان ژیولوژى(علم طبقات زمین) گفته‏اند که عمر انسان از میلیونها سال هم تجاوز مى‏کند گرچه تاریخ یهود عمر انسان را بیش از هفت هزار سال نمى‏داند. اما قرآن صریحا بیان نکرده است که آیا ظهور نوع انسان منحصر به همین دوره ست‏یا این که قبلا هم ادوارى بر اوگذشته که ما آخرین آنها هستیم گرچه مى‏توان از آیه«و اذ قال للملائکة انى جاعل فى الارض خلیفة...» استشمام کرد که قبل از این دوره‏ى کنونى ادوار دیگر نیز بر نوع انسان گذشته باشد.

3. با توجه به این که افراد بشر به چهار دسته سفید پوستان و سیاه پوستان و زرد پوستان(مانند اهالى چین و ژاپن) و سرخ پوستان (مانند هندوان (امریکا) تقسیم مى‏شوند چون اختلاف خون نیز هست‏بعضى گفته‏اند که به ناچار هر کدام باید مبدا خاصى داشته باشند پس مبدا نوع انسان لااقل چهار زوج است؟

پاسخ: اختلاف خون که آن را منشا اختلاف رنگ دانسته‏اند مفید نمى‏باشد زیرا با توجه به این که بحثهاى طبیعى امروز مبنى بر تطور انواع است روى این مبنا چگونه مى‏توان اطمینان پیدا کرد که اختلاف خون و رنگ مستند به تطور این نوع نباشد و در بسیارى از حیوانات مانند اسب و گوسفند و فیل و غیره تطورات مسلمى رخ داده است.»

4. کشف قاره امریکا با بومیان که در آن زندگى مى‏کردند خود باعث مى‏شود که اصل انسان را بیش از یک زوج بدانیم، زیرا نمى‏توان احتمال داد که نسل بومیان امریکا که با مسافتى طولانى از ساکنین نیم کره شرقى جدا بوده‏اند با هم از یک نسل باشند؟

پاسخ: عمر انسان آن‏طور که علماى طبیعى نوشته‏اند به میلیونها سال مى‏رسد و آنچه را که تاریخ ضبط کرده بیش از شش هزار سال نیست‏بنابراین چه مانعى دارد که حوادثى در ماقبل تاریخ قاره امریکا را از سایر قاره‏ها جدا کرده باشد. و اینک آثار زیاد زمین‏شناسى در دست است که نشان مى‏دهد به مرور زمان تغییرات مهمى در سطح زمین به وجود آمده است از قبیل تبدیل دریا به خشکى و خشکى به دریا و کوه به دشت و بالعکس.بعد علامه رحمه الله مى‏گوید: قرآن تقریبا تصریح دارد که نسل موجود بشر به یک زن و مرد که پدر و مادر تمام افرادند مى‏رسد و اسم مرد را حضرت آدم نامیده و اسم زن در قرآن نام برده نشده است. در روایات از آن تعبیر به حوا کرده‏اند.

5. ممکن است گفته شود مراد از آدم در قرآن آدم نوعى است نه شخصى؟

 پاسخ: از آنجا که آفرینش هر انسانى از زمین منشا گرفته وبقایش هم بسته به زاد و ولد است‏به نام آدم نامیده شده و ممکن است این مطلب را از آیه «لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا...» استفاده نمود. پاسخ: علاوه بر این که خلاف ظاهر آیات است، آیات دیگر آن را تخطئه مى‏کنند مثلا آنجا که خداوند قصه آدم و سجده و ملائکه و امتناع شیطان از سجده را متذکر مى‏شود. مانند آیه: «واذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس قال ء اسجد لمن خلقت طینا». 

ســــمانه حســــن

درباره ‏ى خلقت‏ شگفت انگیز انسان با توجه به آیه قرآن که مى فرماید:

«الذى احسن کل شی‏ء خلقه‏». نکته بسیار جالب که علم امروز به آن رسیده است اشاره مى ‏کنیم:

1. قلب که عضله‏اى تقریبا به حجم مشت گره کرده مى‏باشد هر روز به طور متوسط 000، 110 بار مى‏زند و حدودا 500،10 لیتر خون در بدن به جریان مى‏اندازد.

2. طول رگهاى بدن انسان در حدود 560000 کیلومتر است، یعنى مسافتى معادل یک برابر و نیم مسافت‏بین کره زمین تا ماه.

3. تعداد گلبولهاى قرمز و سفید بالغ بر 25 تریلیون است اگر این گلبولها را روى هم قرار دهند طول آن حدود 50037 کیلومتر یعنى فقط کمى کمتر از مدار زمین در خط استوا خواهد بود.

4. در مغز تعداد 14 میلیارد نرون (سلول عصبى) وجود دارد طول مجموع این اعصاب 480000 کیلومتر یعنى دوازده برابر طول خط استوا است.

5. در کلیه انسان 200 میلیون کانال بسیار نازک وجود دارد و در آنها هر روز 500 لیتر خون تصفیه مى‏شود.

6. طول روده‏ى کوچک 8 متر و قطر آن 3 سانتیمتر است و در هر سانتیمتر 3 تا 4 هزار برآمدگى وجود دارد که در نوک هر یک از آنها 3000 سلول قرار گرفته است.

7. در شبکیه چشم 75 میلیون سلول مخروطى شکل وجود دارد.

8. عدد امواج قرمز نور که در هر ثانیه داخل چشم مى ‏شود 458000 هزار میلیارد و عدد امواج رنگ بنفش هفتصد و بیست و هفت هزار میلیارد مى ‏باشد.

9. هر شخص معمولى 34000 نوع آهنگ را مى‏تواند تشخیص بدهد و مى‏دانید تشخیص هر آهنگ به گیرنده و عصب خاص نیازمند است. 

ســــمانه حســــن

با توجه به این که عمر انسان محدود مى‏باشد بقاى نوع انسان به چه صورت است از نظر قرآن بقاى با نطفه مى‏باشد در قرآن داریم : «خلق الانسان من نطفة...».علامه: مراد از خلق در این آیه نوع انسان است و نسل آدم مى‏باشد و شامل حضرت آدم علیه السلام نمى‏شود. با توجه به آیه «ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین‏» توجه به این که خلقت اول انسان را در همین سوره در آیه قبل از این از خاک بیان مى‏کند پس از آوردن این دو آیه در کنار هم صراحت آیه دوم در نژاد و نسل انسان مشخص مى‏شود. و آیه دیگر مراحلى را که نطفه طى مى‏کند بیان مى‏کند:

«ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا آخر فتبارک الله...» توجه به این که در دو آیه قبل، خبر از خلقت اولى انسان مى‏دهد و در آیه قبل جاى نطفه که این مراحل را طى مى‏کند مشخص مى‏کند فهیمده مى‏شود که این مراحل در رابطه با نطفه آن هم جهت‏حفظ بقاى نوع انسان مى‏باشد نه این که در اصل خلقت‏حضرت آدم ابوالبشر علیه السلام این مراحل طى شده باشد. ممکن است کسى بگوید که چه اشکالى دارد در مورد حضرت آدم علیه السلام هم بگوییم اصل آن از خاک است‏سپس در مرحله دوم همین نطفه و بعد مراحل بعدى مى‏باشد.علامه طباطبایى رحمه الله در پاسخ مى‏فرماید: «ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین‏»فالنسل الولادة بانفصال المولود عن الوالدین و المقابلة بین بدء الخلق وبین النسل لا یلائم کون المراد ببدء الخلق بدء الخلق الانسان المخلوق من ماء مهین ولو کان المراد ذلک لکان حق‏الکلام ان یقال: ثم جعله سلالة من ماء مهین‏».کلام علامه رحمه الله این گونه فهمیده مى‏شود که اولا: نسل، ولادت منفصل از والدین را مى‏گویند . ثانیا: از «مقابلة بین بدء الخلق و بین النسل‏» فهمیده مى‏شود که سازگارى ندارد که انسان مخلوق اولى هم از نطفه خلق شده باشد و اگر منظور این بوده مى‏بایست نسل دیگر برداشته شود. به ناچار باید بپذیریم که آفرینش از خاک درباره‏ى انسان اول و بعد همان‏گونه که از قرآن استفاده مى‏شود انسانهاى بعدى از نطفه که بعد خود نطفه تبدیل به مضغه و علقه... مى‏شود خلق شده‏اند. 

ســــمانه حســــن

بحث‏ خلقت انسان از بحث‏هاى بسیار رایج در بین اهل نظر و مطالعه مى‏باشد. براى پى بردن به این مطلب که این مسئله همواره مورد بحث‏بوده است چند نظریه را یادآورى مى‏کنیم. درباره چگونگى پیدایش نوع آدم در زمین دو نظر است: یکى آراى فلسفى قدیم و ظواهر دینى که از این نظر انواع و اصول خلقت‏بدون سابقه پدید آمده، و نظر استقرایى دیگر که از فروع فلسفه نشو و ارتقا و تکامل است پیدایش انواع را از دانى به عالى و به هم پیوسته مى‏شمارد و هر نوع پایین را با گذشت زمان و تاثیر محیط منشا نوع بالاتر مى‏داند جزئیات این نظریه از جهت تجربه و کلیات این نظریه از جهت ادله‏ى فلسفى چنان‏که باید اثبات نشد.«خلاصه نظریه دوم این است که زمین یکى از سیارات قطعه از خورشید جدا شده و ابتداء در حال فروزندگى و میعان بوده است پس رفته رفته در اثر عوامل مخصوص سرد شده و باران‏هاى سنگین بر آن باریده و سیلها جارى شده و دریاها پدیدار گردیده سپس یک سلسله ترکیباتى بین آب و زمین پیدا شده و نباتاتى دریایى روییده است این نباتات که داراى باکترى‏هاى زنده بود متکامل شده و در نتیجه اى آنها ماهى و سایر حیوانات دریایى پدید آمده و سپس به ترتیب ماهى پرنده (ذو حیاتین) حیوان خشکى و انسان به وجود آمده است و تمام این مراتب در اثر تکامل است که ترکیبات زمین به خود دیده و به دنبال آن گیاهان و حیوانات دریایى و حیوانات ذو حیاتین وحیوانات خشکى وبالاخره انسان به وجود آمده است‏».علامه طباطبایى رحمه الله در رداین نظریه مى‏گوید: این فرضیه، دلیل مخصوصى آن را اثبات نمى‏کند و مى‏توان فرض کرد که انواع به طور کلى از هم جدا و مستقل باشند بدون این‏که تطورى که نوعى را به نوع دیگر مبدل سازد در کار بیاید بلى صرفا یک سلسله تطوراتى سطحى در زمینه حالات هر نوع وجود دارد بدون این که ذات آنها دستخوش تحول شود و تجربه تحول فردى را از یک نوع به نوع دیگر مشاهده ننموده است و هرگز دیده نشده میمونى به انسان تبدیل شود.در چگونگى آفرینش انسان و همچنین سایر موجودات زنده از دیرباز دو عقیده متضاد در میان دانشمندان وجود داشته است گروهى از دانشمندان معتقد به استقلال انواع جانداران و عدم تکون نوعى از نظر نوع دیگر و گروهى دیگر طرفدار تبدل انواع بودند. اعتقاد به تبدل انواع به بعضى از فلاسفه یونان باستان نسبت داده مى‏شود; در قرون جدید طرفدارانى پیدا کرده است که مهمترین آنان «چارلز داروین‏» طبیعى‏دان انگلیسى قرن نوزدهم مى‏باشد. داروین  نظر پر سر و صدا عرضه کرد یکى درباره‏ى کلیه موجودات زنده و دیگرى درباره‏ى خصوص انسان.

به موجب نظریه اول : که در کتاب «اصل انواع‏» منتشر شد همه انواع حیوانات در اصل از یک نوع سرچشمه گرفته، رفته رفته یک نوع به دو نوع و بعد به چند نوع تبدیل شده است. نظریه دوم که در کتاب «اصل انسان‏» عنوان شده است مى‏گوید انسان که یکى از انواع موجودات زنده است‏با میمون از یک منشا بوده و این دو داراى اجداد مشترکى بودند.

در نظریه دوم : داروین و پیروانش معتقدند که تفاوتهاى بین انسان و حیوان را ناچیز یافته، قبایل بدوى بازمانده، طبق توصیفى که داروین از آنها به دست مى‏دهد همان حلقه‏ى مفقوده بین انسان و حیوانند. و دانشمند دیگرى ادعا کرده بین انسان و عالیترین میمونها تفاوت کمترى هست تا بین عالیترین و پست‏ترین میمونها.

طرح یک اشکال وجواب آن

نویسنده کتاب خلقت انسان مى‏گوید: همان‏طور که در مقدمه‏ى کتاب ذکر شد راجع به خلقت انسان آنچه از زبان ادیان تقلید و یا تلفیق اخبار جعل شده در تورات شایع کرده‏اند این است که دو نوع بشر فقط از آدم پدید آمده و آدم هم داراى خلقتى خاص بوده ست‏خداوند هیکل آدم را از گل ساخته و سپس در آن روح دمیده و او را موجود زنده‏اى کرده است زوجه این آدم نیز به نحوى از خود آدم خلق شده این زوج توالدها کرده، نواده‏ى آنها به تدریج زیاد شده و از آنها بشر به وجود آمده است در چند صفحه با اشاره به آیه «ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین‏» اصطفى به معنى برگزیدن و انتخاب کردن است و در نتیجه همان‏طور که نوح و آل عمران و آل ابراهیم از میان همنوعان خودشان انتخاب مى‏شدند لذا آدم هم از میان همنوعان خودش انتخاب شده پس نوع انسان از آدم پدید آمده باشد مبنى درستى ندارد و در نتیجه انسان قبل از حضرت آدم چون هنوز داراى تشخیص و تمییز نبود مسؤول نبوده و بعد از آن به واسطه تشخیص و اختیارى که پیدا مى‏کند مسؤول مى‏شود: اصطفى در آدم به معنى دیگرى است غیر از معنایى که مستشکل گرفته است که حتما باید گروهى باشند بعد اصطفى معنى بدهد بلکه اصطفى به معنى این که اول خلیفه از نوع انسانى حضرت آدم علیه السلام بود و اول کسى که به وسیله او در توبه باز شد حضرت آدم علیه السلام بود و اول کسى که شرع له الدین.... 

ســــمانه حســــن