دانشـنامه موضوعی علوم قـرآن و حدیث

موضوعات مطالب

مساله‏«اعجاز قرآن‏»از دیر زمان مورد بحث و نظر دانش مندان بوده است.شایداولین کسی که در این زمینه بحث کرده و مساله را به صورت کتاب یا یک رساله‏در آورده - طبق گفته ابن ندیم- محمد بن زید واسطی(متوفای 307)است.وی ازبزرگان اهل کلام می‏باشد و کتاب‏هایی در این زمینه به نام‏«الامامة‏»و«اعجاز القرآن‏فی نظمه و تالیفه‏»نگاشته است.برخی پیش از او، ابو عبیدة‏معمر بن المثنی(متوفای 209)را یاد می‏کنند، او کتابی در دو مجلد درباره اعجازقرآن نوشته است.هم چنین ابو عبید قاسم بن سلام(متوفای 224)کتابی در اعجازقرآن دارد.اما این نوشته‏ا اکنون در دست نیست.قدیمی‏ترین اثری که در این زمینه در دست است، رساله‏«بیان اعجاز القرآن‏» نوشته ابو سلیمان حمد بن محمد بن ابراهیم خطابی بستی (متوفای 388)است. این اثر ضمن مجموعه‏ای با عنوان‏«ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن‏»اخیرا به چاپ‏رسیده است.مؤلف این رساله، مساله اعجاز القرآن را از بعد«بیانی‏»با شیوه‏ای‏جالب مطرح ساخته و درباره انتخاب واژه‏ها در قرآن و نکته سنجی‏ها متناسب وهم آهنگ سخن گفته و برجستگی قرآن را در این انتخاب و چینش شگفت آور کاملاآشکار ساخته و به خوبی از عهده آن بر آمده است.دو رساله دیگر این مجموعه یکی تالیف ابو الحسن علی بن عیسی‏رمانی(متوفای 386)از بزرگان اهل کلام و اندیش مندان جهان اسلام است. نوشته‏های او در زمینه‏های قرآنی بسیار ارزش‏مند و مورد عنایت‏شیخ الطائفه‏ابو جعفر طوسی در تفسیر گران قدرش‏«التبیان‏»قرار گرفته است.دیگری رساله‏«شافیه‏»نوشته شیخ عبد القاهر جرجانی(متوفای 471)است.جرجانی پایه گذارعلوم بلاغت، به صورت علم مدون می‏باشد.این شخصیت‏بزرگ جهان علم وادب، سه نوشته ارجمند - در این زمینه - برای همیشه به یادگار گذارده است: اسرارالبلاغة، دلایل الاعجاز و آخرین آن‏ها رساله‏«شافیه‏»است.رساله شافیه خلاصه وچکیده مباحث دو کتاب پیش را - که به مثابه مقدمه برای وصول به اعجاز می‏باشدبه گونه‏ای موجز و فشرده عرضه کرده است.وی خدمتی شایسته به عالم ادب در راه‏رسیدن به اعجاز قرآن انجام داده است. 

ابوبکر باقلانی(متوفای 403)و امام فخر رازی(متوفای 606)، و کمال الدین‏زملکانی(متوفای 651)هر یک کتابی مبسوط در این زمینه نوشته و مساله اعجازقرآن را به گونه تفصیلی مورد بحث قرار داده‏اند.امام یحیی بن حمزه بن علی علوی‏زیدی(متوفای 749) کتاب‏«الطراز فی اسرار البلاغة و حقائق الاعجاز»را در سه‏مجلد نوشته که در جلد سوم تمامی نکات بلاغی و اسرار بدیع را بر آیه‏های قرآن‏پیاده کرده، و به خوبی از عهده این کار بر آمده است.جلال الدین سیوطی(متوفای 910)نیز به طور گسترده کتابی در سه مجلد ضخیم با عنوان‏«معترک‏الاقران فی اعجاز القرآن‏»به رشته تحریر در آورده است.اخیرا کتاب‏ها و رساله‏های فراوانی در زمینه اعجاز قرآن نوشته شده که‏مشهورترین آن‏ها عبارت‏اند از: «المعجزة الخالدة‏»علامه سید هبة الدین شهرستانی، «اعجاز القرآن‏»استاد مصطفی صادق رافعی، «النبا العظیم‏»استاد عبد الله دراز، «اعجاز قرآن‏»علامه طباطبایی.علاوه بر نوشته‏هایی نیز به عنوان مقدمه تفسیر نوشته‏اندمانند مقدمه تفسیر«آلاء الرحمان‏»شیخ محمد جواد بلاغی و«البیان‏»استاد آیت الله خویی. 

ســــمانه حســــن

 قسمت اول

اعجاز از ریشه‏«عجز»(ناتوانی)به معنای ناتوان ساختن می‏باشد.ناتوان ساختن‏بر دو گونه است: یکی آن که توانایی کسی قهرا از وی سلب شود و او به عجز در آید، مثلا اگر شخصی قدرت مالی یا مقامی دارد، آن مال یا مقام از او با زور گرفته شود واو به خاک ذلت‏بنشیند.دیگر آن که کاری انجام گیرد که دیگران از انجام و یاهم‏آوردی با آن عاجز باشند، بدون آن که درباره آنان هیچ گونه اقدام منفی به عمل‏آمده باشد، مثلا ممکن است کسی در کسب کمالات روحی و معنوی به اندازه‏ای‏پیش رفت کند که دست دیگران بدو نرسد و از روی عجز دست فرو نهند.در مثل‏گویند: «فلان اخرس اعداءه، فلانی زبان دشمنان خود را بند آورد».مقصود آن است‏که آن اندازه آراسته به کمالات گردیده و کاستی‏ها را از خود دور ساخته که جایی‏برای رخنه عیب جویان باقی نگذارده است. شاعر گوید:
شجو حساده و غیظ عداه ان یری مبصر و یسمع واع

«برای فزونی غم و اندوه حسودان وی و خشم و نگرانی دشمنانش، همین بس‏که بیننده‏ای چشم خود را بگشاید و شنونده‏ای گوش فرا دهد».یعنی آن اندازه‏فضایل محاسن اخلاقی وی فراگیر شده که هر کس چشم بگشاید و گوش فرا دهدجز آن نبیند و نشنود، به همین جهت دشمنان و حسودان خود را به زانو در آورده‏است.
اعجاز قرآن از نوع دوم است، یعنی در بلاغت، فصاحت، استواری گفتار، رسا بودن بیان، نو آوری‏های فراوان در زمینه معارف و احکام و دیگر ویژگی‏ها، آن اندازه‏اوج گرفته که دور از دست رس بشریت قرار گرفته است.از این جهت قرآن را«معجزة‏خالدة، معجزه جاوید»گویند.این حالت‏برای قرآن، همیشگی و ثابت است، چرا که‏این کتاب بزرگ قدر، سند شریعت جاوید اسلام است. 

ســــمانه حســــن

   «ما خلقکم و  لابعثکم الا کنفس واحده»                                        لقمان 28

«آفرینش کنونی شما و برانگیختن شما چیزی بیش از یک حیات یگانه نیست».

در رابطه با چگونگی برانگیخته شدن ما از یک حیات یگانه در آخرت، ما فعلاً چیزی نمی دانیم، ولی اینکه قرآن میگوید: آفرینش و زندگی کنونی ما از یک حیات یگانه درست می شود "درست" است. ما از یک حیات یگانه آفریده می شویم، از یک سلول. وقتی سلول نطفه مرد وارد تخمک زن می شود و با آن ترکیب می شود، در آن نقطه یک انسان آفریده می شود، و چیزی بیش از یک سلول نیست.

با توجه به مطالب بیان شده ما به عظمت و قدرت خداوند متعال بیشتر پی میبریم و از اینکه وجود خود انسان مملو از شگفتیها است متحیریم . علم هم با گذشت زمان از تغییراتی برخوردار شده است و با توجه به اختراع دستگاهای مختلف ارزیابی و تشخیص در این امر به کشفیاتی رسیده که خداوند در قرآن کریم جزئیات خلقت آدمی را مطرح کرده تا انسان پی به وجود اولیه خود ببرد و خداوند متعال و قادر و توانا را شکر کند و سر اطاعت در مقابلش خم کند. 

ســــمانه حســــن

«یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم الذی خلقک فسویک فعدلک فی ای صوره ما شاء رکبک»        انفطار 6-8

«ای انسان! چه چیزی جای آفریدگار خود که در نهایت خوبی است چشم ترا گرفته؟! آفـریـدگـاری کـه تو را آفرید، مدت کوتاهی بـعـد ترا به اندازه های مساوی تقسیم نمود، و مدت کوتاهی بعد ترا به تعادل رسانید-در هر شکلی که خواسته بود ترا رفته رفته شکل داد».

حـرف« ف» حرف عـطف برای ترتیب و تعـقـیب است. یعنی انجام کاری را بلافاصله یا با فاصله کوتاهی پس از انجام کار دپگری  بیان می کند. (مدت زمان فاصله بستگی به کلِ زمانِ مقوله مورد بحث دارد). و جمله به این معنی میشود که «تسویه» در مدت کوتاهی پس از «خلـق» صورت می گیرد و «تعدیل (تعادل)» پس از تسویه صورت میگـیرد.

نکات آیه:

1- انسان ابتدا آفریده می شود.2- انسان مدت کوتاهی پس از آفرینش به اندازه های مساوی تقسیم می شود.3-انسان مدت کوتاهی پس از تقسیم شدن به تعادل رسانده می شود.4- انسان پس از به توازن رسیدن آغاز به شکل گرفتن بشکلی که از پیش خواسته شده (از پیش تعـیین شده) می کند.

1- انسان ابتدا آفریده می شود:وقـتـی سـلـول نطـفـه مرد ( اسـپـرم) وارد تخمک زن می شود و در هـم ذوب و با هم ترکیب می شوند در آن زمـان انـسـان بعــنـوان یک هـویت و فـردیت و اینکه چه ویژگیها و خصوصیات فـیزیکی خواهد داشت، آفـریده می شود.

2-انسان مدت کوتاهی پس از آفرینش به اندازه های مساوی تقسیم می شود:چنانکه آیه می گوید:انسان ساعـاتی پس از آفـریـنش (یعنی ساعاتی پس از ذوب شدن هسته های سلولی اسپرم و تخمک که در آنوقت انسان بعنوان یک هویت، یک ماهیت و یک فرد آفریده میشود، که در اولـین شـبانه روز صـورت میگیرد)، اولین تقـسـیم سلولی صورت می گیرد. از آن به بعـد هـر 12 تا 15 ساعت سـلـولـهـا تـقـسـیـم می شـونـد. در ضـمـن 3 تا 4 شبانه روزی که تخم در مسیر رفـتن بطرف رحم است، ابتدا به دو قسمت مساوی تقـسیم می شـود، بعد به چهار قسمت، بعد به هشت قسمت، بعد به شانزده قسمت، و بعد به سی و دو قسمت. بعد سلولها (یعنی آن 32 سلول) به دو دسته مـسـاوی تقـسـیـم می شوند و خود را بکناری می کشند.

3- انسان مدت کوتاهی پس از تقسیم شدن به تعادل رسانده می شود:در اولـیـن سـلـول (یعـنی: سـلـول تخـمک زن که اسپرم وارد آن می شود و در هم ذوب می شوند)، مواد غـذائی مـوجود در سـیتوپلاسم (که دور هـسته را گرفـته) بیش از میزان مورد نیاز هسته آن سلول است. بمیزانیکه سلولها رفـته رفـته تـقـسیم می شوند مـتعاقـب آن نسبتِ زیادی ِمواد غـذائیِ موجود در سـیتوپلاسمها نسبت بـه مـیزان مورد نیاز سلول نیز رفـته رفـته کم و کمتر می شود. تا اینکه وقـتی تـقـسـیم آنها تمام می شود (به 32 سلول می رسند) این نسبت به تـعـادل  می رسد. یعنی پـس از ایـنکـه 16 سـلـول آخر به 32 سـلـول تـقـسـیـم شـدنـد نـسبت مواد غذائی موجود در سـیتوپلاسمِ هـر سـلـولی مساوی می شـود بـا مـیزان نیاز هـسـتـه آن سلول. و به این شکل انسان (که در آن نقـطه هـمان سلولهاست) به تعـادل می رسد.

4- انسان پس از تـعـادل یافـتن آغـاز به شکل گرفتن به شکلی که از پیش خواسته شده است (از پیش تعیین شده است) می کند:پس از اینکه تقسیم سلولی تمام می شود و میزان مواد غـذائی موجود در سـیـتوپلاسمهای سلولها نیز معادل نیاز هسته های آنها می شود، شکل گیری جنین آغاز می شود. شکل و شمایل جنین و سایر خصوصـیات فـیـزیـکـی آن نـیـز هـمانگونه که آیه آنرا مطرح می کند پـیـش از ایـنـکه جنین شکل بگیرد وجود دارد، که انسان آنها را بصورت اطلاعاتی که بصورت کد در خلایای توارثی ضبط شده درک و تصور می کند.

ســــمانه حســــن

«فلینظرالانسان مم خلق خلق من ماء دافق یخرج من بین الصلب و الترائب»      طارق 5-7

«انـسـان می بـایـد ببیند از چـه درست شـده ــ از آب جهـیـده ای درست شده ــ که از خروجی سفت و خروجیهای نرم خارج می شود»!

نکته آیه: آب جهیده ای که انسان را درست می کند از خروجی سفت و خـروجیهای نرم خارج میشود: 

خروجی سفـت:

خـروجی «سفت» که مفرد آمده و به معـنی "یکی بودن" آن است، مربوط به خروجی تخمک " زن" است. چنانکه در تصویر می بینیم تخمک زن یک خروجی بیشتر ندارد، و آن خروج از تخمـدان است. خروجی تخمـدان نیز بسته است. وقـتی تخمک بخواهد بیرون بیاید به کناره جداره خروجی تخمدان می رود. بعد در تخمدان فـشار ایجاد می شود و جداره تخمدان پاره می شود و تخمک به بیرون جهش داده می شود. تخمک زن در قـرن نوزدهـم کشف شد.

خروجیهای نرم:

خروجی های نرم که جمع آمده (یعنی بیش از دوتا خروجی است، چون در عربی از سه ببالا جمع محسوب می شود) مربوط به خروجی های نطفه مرد است.درون بیضه کانالهای خرطومی (مارپیچی) زیادی وجود دارد که طول آنها روی همدیگر به چند صد متر می رسد. در آنجا پیوسته سلولهای خاصی تقـسیم می شوند که در هـر روز میلیونها کروموزوم تولید می کنند. و در کانال خرطومی سراسری پشت بیضه کروموزمها از اطلاعات توارثی شارژ میشوند. بعد از طـریق مجـرای منی که نیم متر طول دارد پـس از دور زدن مثانه به درون غـده زیر مثانه رفـته و پس از طی قـسمتی از آن در آنجا در مجرای ادرار جاری می شوند. علت جهش آن نیز انبساط ماهیچه های قوی است.

چنانکه در تصویر می بینیم نطفه مرد بیش از یک خروجی دارد و هـمه آنها نیز نرم می باشند (یعنی جلو آن مانعی وجود ندارد که مانند درِ خروجی تخمدان زن بخواهد بترکد یا پاره شود).

ســــمانه حســــن